دوران جديد اروپا که از قرن شانزدهم با نهضت فرهنگياجتماعي نوزايش (رنسانس) خود را از قرون وسطي متمايز ساخت؛ درواقع، نتيج? قيام طبق? متوسط شهري ضداقتصاد فئودالي بود و سبب شد که طبق? جديدي بهنام طبق? سوداگر (بورژوازي) نبض تحولات اقتصادي را بهدست گيرند. بورژوازي بر اقتصاد بازرگاني و صنعتي تکيه داشت و حيات خويش را در گرو مبادل? آزاد تجاري ميديد. اين طبقه اساساً به ارزشهاي اخلاقي پايبند نبود و سودجويي و لذتخواهي در کانون توجه اين قشر نوپا قرار داشت و ازهمينرو، به ترويج ارزشهاي مادي و فردگرايانه پرداخت و فلسف? زندگي تازهاي پيشِ روي انسان غربي نهاد.
اين فلسف? جديد زندگي بر پاي? 5 اصل اساسي استوار است که قبل از ورود به بحث معيار ارزشمندي نقش در جوامع مدرن به تبيين اين اصول ميپردازيم.
1- اومانيسم
شايد اگر ادعا کنيم که بنيان تمدن غرب بر پاي? اومانيسم استوار است، چندان بهگزاف سخن نراندهايم. «در قرن پانزده و شانزدهم ميلادي که کليسا بر اروپا حاکم بود، رشد علم و عقلانيت ازطرفي و بروز فساد و بيکفايتي در تدبير جامعه ازسوي کليسا ازطرفي ديگر، باعث شد اعتماد بشر به دين و مذهب کمکم رنگ باخته و منجر بهکناررفتن دين از عرص? مديريت و تدبير جامعه شود و پس از آن، رابط? هر فرد با خدا بهصورت شخصي و در حيط? روابط فردي تعريف شود. بدينترتيب، انسان در غياب خداوند، محور و غايت همه چيز قرار گرفت و عقل او ملاک تشخيص حق از باطل تلقي شد و خود درصدد برانداختن طرحي نو براي زندگي خويش برآمد.»2
2- فردگرايي
اين طرز تلقي از انسان و نسبت وي با خداوند، موجب پررنگترشدن روحي? فردگرايي و اهميتيافتن فرديت انسانها شده و هويت جمعي آنها اهميت خود را بهمرور ازدست داد. فردگرايي بر ارزشهاي فردي افراد همچون آزادي و حقوق اجتماعي و برابري تکتک افراد تأکيد داشته و بهجز منافع فردي و لذتهاي مادي افراد هيچ منبع ديگري را براي تعيين ارزشهاي جامعه داراي صلاحيت نميداند. انسان در اين جوامع به کلي اميد خود را از ماوراء بريده و آرزوها و لذتهايش را در زمين جستوجو ميکند؛ لذا در اين گفتمان که لذتگرايي مهمترين بخش تفکر آن است، تفسير فرد از واقعيات است که به آنها معنا و ارزش ميدهد.
3-تکثرگرايي ارزشي يا پلوراليسم
وقتي تلقي تکتک افراد از واقعيات بيروني سبب معنيدارشدن و رد و اثبات آنها ميشود، خودبهخود شاهد وقوع نسبيتگرايي ارزشي و پلوراليسم در جامعه خواهيم بود؛ چراکه درک افراد از ارزشها و پديدههاي اجتماعي با هم متفاوت است و هيچ دليلي براي ترجيح و غلب? فهم کسي بر ديگري وجود ندارد و همه در انتخاب سَبک زندگي و نگرش آزاد هستند؛ بهعنوان مثال، ميان يکتاپرستي و بتپرستي در غرب هيچ تفاوت ارزشي وجود ندارد و هم? اينها چون انتخاب افراد هستند، ارزش دارند.
4- دموکراسي
در اين فضاي شکلگرفته در غرب تنها عامل بازدارنده و محدودکنند? آزادي و اميال افراد، قانون و هنجارهاي پذيرفتهشده و تأييدشد? جامعه است که آن هم، برخاسته از رأي و نظر غالب افراد جامعه است. در اين جوامع، نهاد قانونگذار و مجري قانون توسط تکتک افراد جامعه انتخاب ميشود و اين مردم هستند که امکان و اجاز? کنترل بر رفتار خود را به نهادي به نام حکومت تفويضکرده و هر زمان هم که اراده کنند، ميتوانند اين امکان را از آن سلب کنند.
5. ليبراليسم
فلسف? وجود حکومت و نيز قوانين و هنجارها، تنها حلوفصلکردن مشکلات و مسائلي است که از تضاد احتمالي آزاديهاي فردي انسانها در جامعه بهوجود ميآيد؛ بهعنوان مثال، وقتي کسي مرتکب قتل يا تجاوز يا هر جرم ديگري ميشود اين عمل او تنها بهدليل اينکه حقوق و آزادي فرد ديگري را نقضکرده است، جرم محسوب ميشود وگرنه، رفتارهايي همچون زناي محصنه و شرب علني خمر و استفاده از پوششهاي زننده در جامعه جرم محسوب نميشود و حکومت حق دخالت در آنها را ندارد.
6. سکولاريسم
ازآنجاکه در دنياي مدرن، هيچ منبعي غير از منافع تکتک افراد شأنيت تعيين ارزشها و هنجارهاي مقبول جامعه را ندارد؛ مذهب نيز از اين قاعده مستثني نبوده و حق دخالت در زندگي اجتماعي افراد را ندارد و فقط بهعنوان نوعي سَبک زندگي که افراد به دلخواه خود آن را انتخاب ميکنند، موضوعيت مييابد.
7. معيار ارزشمندي نقش در جامع? مدرن
ليبراليسم اقتصادي که آن را «نظام سرمايهداري» نيز ميخوانند و مبتنيبر تبادل آزاد سرمايه و آزادي عمل سرمايهدار است، درپِي مفاهيم، نظريهها، روشها، شاخصها، روابط و سياستهايي بود که به توسع? ثروت بينجامد. در ادبيات سرمايهداري کار، سود، بازار و کارفرما عناصري تعيينکنندهاند؛ بنابراين ميتوان حدس زد که در اين ادبيات، ارزشمندي مقولهاي است که بر پاي? تعريفي مادي از انسان، بدون توجه به اصول ثابت اخلاقي و با معيار قرارگرفتن موقعيتهاي اجتماعي فرد و جايگاه وي در توليد ثروت و در تبادل آزاد سرمايه تفسير شود.
دخالت مؤثر در توليد ثروت و کسب درآمد باعث افزايش قدرت خريد افراد و بهتبع آن، گرايش بيشتر بهسمت مصرفگرايي ميشود و خواهناخواه فرهنگي مبتنيبر اين گزاره که «مصرف بيشتر، اعتبار و آبروي بيشتر» شکل ميگيرد و از طرفي نيز کسب درآمد باعث استقلال فردي شده و قدرت تصميمگيري براساس منويات فردي و شخصي را افزايش ميدهد. با نهادينهشدن اين معيارها، زنان اروپايي رفتهرفته به اين احساس دست يافتند که زنان در سراسر تاريخ در موقعيت فرودست بودهاند؛ چون نه مناصب اجتماعي در ميان آنان دستبهدست شده و نه ثروت مستقيماً در دست آنان بوده است. ازاينرو، دستيابي به مشاغل درآمدزا و احراز مناصب اجتماعي به مطالبهاي براي زن غربي در فضاي اجتماعي پس از انقلاب فرانسه تبديل شد3؛ لذا با عنايت به مقدم? بالا ميتوان معيار ارزشمندي نقشها در جامع? مدرن را تأثير مستقيم آنها بر توليد و کسب ثروت و بهتبع آن مصرف بيشتر دانست و لذا فعاليتهايي چون خانهداري که نه درآمدي دارند و نه مستقيماً در توليد ثروت دخيل هستند، کارهايي بيارزش و پَست تلقي ميشوند.
8. معيار ارزشمندي نقش در جامع? اسلامي
در ديدگاه اسلامي و نظام ارزشي مبتنيبر آن، عناصر تعيينکنندهاي بهعنوان مباني و اصول ارزشي پذيرفته شده و تأکيد ميشوند که براي درک معيار ارزشمندي نقشها از ديدگاه اسلامي لازم است ابتدا به تبيين آنها بپردازيم:
انسان، بنده و خليف? خدا
در نظام اعتقادي اسلام، محور و مدار هستي خداوند است و بقي? موجودات جهان، مخلوق او و درنسبت با او بهشمار ميآيند. انسان در بين ساير مخلوقات هستي بهدليل دارابودن عقل و اختيار درمقايسهبا موجودات ديگر، داراي شأن و منزلت و جايگاه فراتر در نظام هستي است و هم? موجودات هستي طفيلي وجود انسان هستند (لقمان، 20). انسان در نگاه ديني، خليفه و جانشين خدا روي زمين تلقي ميشود (بقره،30).
هستي هدفمند
در نگاه اسلامي اين اعتقاد وجود دارد که خلقت هستي کاملاً هدفمند و غايتمحور بوده و خداوند حکيم و عادل، نظام آفرينش را براساس طرح قبلي و برنام? هدفدار استوار گردانده است (دخان، 38). جهان از مبدأي خردمند آفريدهشده و بهسوي غايتي حکيمانه در حرکت است و در اين جهان هدفمند، هيچ موجودي گزاف و بيحساب آفريده نشده و سستي و کژي در اين جهان راهي ندارد (ملک، 3). بنابراين تنوعها و تفاوتها نشان? کاستي در کار طبيعت و خلقت نيست؛ بلکه هرکدام دقيقاً درراستاي اهداف حکيمان? آفرينش است و اين تفاوتها در ادامه به تجانس و انسجام جامعه ختم ميشود. با همين منطق، تفاوتهاي زن و مرد نيز فهميدني و توجيهپذير است.
تناسب ميان تکوين و تشريع
اين اصل مبيّن اين مطلب است که بهدليل غايتمند بودن نظام هستي و حکيمانه و عادلانهبودن خلقت، بين هستها و بايستها ارتباط وجود دارد؛ بدين معني که بايستها برمبناي هستها پايهگذاري ميشوند و بهعبارت ديگر، ويژگيها و تفاوتهاي تکويني پايه و اساس تفاوتها در قانونگذاري و تشريع است.
نقش دين در تشريع و قانونگذاري
درک حقيقت تکوين و تشريع متناسب با آن، از عهد? بشر خارج است؛ زيرا دامن? حيات و گستر? تأثير افعال بشري به زمان حال محدود نميشود، بلکه بهدليل ارتباط و تأثير حوادث به يکديگر، رفتار ما در پهن? جهان و در درازاي تاريخ تأثير دارد. لذا بديهي است که شناخت امور از عهد? بشري که دانشي محدود و خطاپذير در اختيار دارد و از آيند? خود و جهان آگاهي ندارد، بيرون است. در قرآن کريم ميآموزيم که خالق هستي خود متصدي هدايت بشر است (طه، 50) و اين هدايت محدود? قانونگذاري را نيز دربرميگيرد (نساء، 59). نکت? مهم اينجاست که دامن? قانونگذاري به موضوعات فردي و عبادي محدود نميشود؛ بلکه به همانسان در موضوعات اجتماعي نيز جريان دارد (احزاب، 36).
جايگاه فرد و جامعه در انديش? اسلامي
در اسلام و هم? اديان الهي جامعه وجودي اعتباري و قراردادي داشته و بهخوديخود داراي ارزش و اصالت نيست و مخاطب اصلي اديان الهي تکتک افراد بشر بوده و رشد و هدايت آحاد افراد جامعه در اسلام و اديان الهي ديگر داراي ارزش و اصالت است و جامعه از آنجهت که ابزاري درجهت رشد تکتک افراد محسوب ميشود، خواستني و مطلوب بهشمار ميرود. يعني اگر زندگي تکتک افراد و رشد و هدايت آنها بدون حضور اجتماعي آنان امکانپذير بود، ديگر جامعه و اجتماع هيچ موضوعيتي نداشت
ملاک ارزش انسانها
در فرهنگ اسلامي بهدليل وجود نگاهي نظاممند و جامع به بشر، ملاک ارزشگذاري انسانها داشتنِ شئون اجتماعي و خانوادگي، استعدادها و داشتههاي تکويني، چون نمايانگر هدايتيافتگي آنها نيست، بهخوديخود ارزشي ندارد؛ بلکه نحو? بهکارگيري اين داشتهها و نزديکترشدن به هدف غايي که همانا قرب الهي است ملاک ارزشمندي انسانها محسوب ميشود.5
حال با عنايت به مقدم? بالا، مي توان ادعا کرد که در ديدگاه اسلامي معيار ارزشمندي نقشها اختلاف مبنايي با نظام ارزشي جامع? مدرن دارد. در اين ديدگاه، نه تأثير مستقيم در کسب و توليد ثروت، بلکه دخالت مستقيم در حرکت جامعه و افراد آن بهسمت کمال و سعادت اخروي و زمينهسازي برقراري عدالت در جامعه از مهمترين معيارهاي ارزشمندي نقشهاست. در ديدگاه اسلامي هر عمل و فعاليتي که داراي شاخصهاي بالا باشد، ميتواند ارزشمند تلقي شود که در ادامه، بهتفصيل شاخصهاي آن با عنايت به نقش زنان ميپردازيم:
بررسي نقش زنان در جامعه از ديدگاه اسلام
الف. همسري:
يکي از وظايف و نقشهايي که در جامع? اسلامي براي زنان بسيار تأکيد شده، نقش همسري شايسته است. احاديث و روايات زير مؤيد اين مطلب هستند:
قال رسول الله(ص): «جِهادُ المَرأَهِ حُسنُ التَّبَعُّلِ» جهاد زن، خوب شوهردارىکردن است (الکافى، ج5: 507).
قال رسول الله(ص): «اَلمَرأَهُ الصّالِحَهُ أَحَدُ الکاسِبَينِ» زن شايسته يکى از دو عامل پيشرفت خانواده است (بحارالانوار، ج103، ص238، ح39).
قال رسول الله(ص): «طُوبي لِامرَأهٍ رَضِيَ عنها زَوجِها» خوشا بهحال زني که شوهرش از او راضي باشد (وسائلالشيعه، ج14، ص155).
ب. مادري:
از ديگر نقشهاي اجتماعي که در ديدگاه اسلامي براي زنان بسيار محترم شمرده شده و بسيار برآن تأکيد شده است، همانا نقش مادري زن در خانواده ميباشد. زنان بهعنوان مادر در روايات اسلامي بسيار موردتقديس و ارزشمند شمرده شدهاند که تعداد اندکي از اين روايات بهشرح زير هستند:
قال رسول الله(ص): «الجنه تحت اقدام الأمّهات» بهشت زير پاي مادران است (مستدرکالوسائل، ج15: 180).
مردى نزد رسول اکرم(ص) رفت و گفت: يا رسول الله به چهکسي نيکى کنم؟ فرمود به مادرت. عرضه داشت: سپس به چهکس؟ فرمود: به مادرت. عرضه داشت: سپس به چهکس؟ فرمود: به مادرت. عرضه داشت: سپس به چهکس؟ فرمود به پدرت (الکافى، ج2: 159، ح9).
ج. طلب علم و آموزش آن:
فعاليت اجتماعي ديگري که در جامع? اسلامي براي زنان نهتنها مجاز شمرده شده، بلکه موردتأکيد و ترجيح واقع شده است؛ طلب علم و آموزش آن است. اين وظيفه براي زنان همانند مردان واجب شده است. احاديث زير بخشي از تأکيدات اسلام در اين زمينه است:
قال رسول الله(ص): «طَـلَبُ الْعِلْمِ فَريضَهٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسلِمَهٍ» «فراگرفتن علم براي مرد و زن مسلمان واجب است» (بحارالانوار، ج1: 172).
در تاريخ صدر اسلام موارد بسياري از علمآموزي زنان و آموزش علم روز (قرآن و حديث) توسط زنان فاضله به زنان در مراکز و مجامع عمومي ذکر شده است. (وسائلالشيعه، ج14: 126و127)؛ (الاصابه، کتاب النساءات: 619)؛ (تهذيب التهذيب، ج12: 428)؛ (تاريخ قرآن، دکتر راميار: 385).
د. مشارکت سياسي:
حضور فعال و تعيينکنند? زنان در سرنوشت سياسي جامع? اسلامي از مفروضات اصلي دين اسلام در الگوي نقش اجتماعي زنان مسلمان است.
قال الله تعالي: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَکَ عَلَى أَنْ لا يُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلا يَسْرِقْنَ وَلا يَزْنِينَ وَلا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَلا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلا يَعْصِينَکَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
اى پيامبر! هرگاه زنان مؤمن نزد تو آيند که با تو بيعت کنند بر اين شرط که چيزى را با خدا شريک ندانند و دزدى و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و دروغى را که در دست و بال خود ساخته و پرداخته باشند پيش نيارند و در هيچ کار پسنديدهاى نافرمانى نکنند، پس با آنها بيعت کن و براى ايشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و مهربان است (ممتحنه، 12).
در اين آي? کريمه خداوند به پيامبر دستور مىدهد که اگر زنان با ايمان نزد تو براى بيعت و اعلام وفادارى به پيام تو و اطاعت از فرمان تو آمدند، از آنان بيعت بگير. ازآنجاکه (بيعت) در فرهنگ اعراب زمان نزول قرآن بهمعناى پيمان وفادارى به کسى و اعلام اطاعت و فرمانبردارى از او بوده است، همانند پديد? (انتخاب) در فرهنگ سياسى امروز که زمين? مشروعيت سياسى حکومت و فرمانبرى مردم از آن را فراهم مىکند؛ بنابراين آي? کريمه به صراحت، سهمداشتن زنان را در موضوعي که نقش تعيينکننده در سرنوشت سياسى جامعه و رابط? دوسويه فرماندهى و فرمانبرى حکومت و مردم دارد، تأييد مىکند و پيامبر را بهعنوان حاکم و فرمانرواى دينى و سياسى جامعه به پذيرش آن وادار مىسازد.
ضمناً موارد بسياري از بيعت زنان با پيامبر(ص) (العاملي، ج3: 309) و دعوت ايشان از زنان براي بيعت با حضرت علي(ع) (مجلسي، ج94: 112) و حضور زنان در جنگها6 را شاهد هستيم.
نتيجهگيري
در جامع? اسلامي زنان و مردان در قبال جامعه حقوق و وظايفي دارند که اين وظايف درجهت تعالي جامعه تعريف ميشود و برخلاف ديدگاه غرب که معيار ارزشمندي نقشها را مبتنيبر لذت و سود اقتصادي ميداند، تأثيرگذاري در تقويت مباني ديني جامعه و سعادت اخروي مسلمانان و بالاتر از همه مطابق رضايت و خواست خدا و دين، از مهمترين معيارهاي ارزشمندي نقشها در جامع? اسلامي است.
-------------------
منابع
1? زيبايينژاد، محمدرضا؛ اشتغال زنان؛ عوامل، پيامدها و رويکردها (از نگاه مديريت اجتماعي)، قم: دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، ص 15?
2? نصيري، مهدي(1381)؛ اسلام و تجدد، تهران:کتاب صبح، ص270?
3? زيبايينژاد، محمدرضا؛ اشتغال زنان؛ عوامل، پيامدها و رويکردها (از نگاه مديريت اجتماعي)، قم: دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، ص 16?
4? زيبايينژاد، محمدرضا و محمدتقي سبحاني(1383)؛ درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، تهران : دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، چ4، ص43?
5? همان، ص 44?
6? ابن سعد، کاتب واقدي، محمدبن سعد، الطبقات الکبري، بيروت: دار صادر