5 ـ ويژگيهاي خاص نظام حقوقي قرآن
ارکان و ويژگيهاي اساسي موجود در تشريع احکام و نظام حقوقي قرآن نيز از ابعاد اعجاز حقوقي قرآن است؛ ويژگيهايي که اين نظام را از ساير نظامهاي حقوقي ممتاز نموده است و امتيازاتي دارد که مجموعه آن در تشريعات بشري وجود ندارد. برخي از اين امتيازات بدين قرار است.
يک ـ خدامحوري
قرآن هدف از خلقت را معرفت، عبادت وتقرب به پروردگار بيان نموده است؛ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات/ 56). همچنين در نظام حقوقي اسلام، سعادت اجتماعي که هدف قريب هر نظام حقوقي است، وسيلهاي براي رسيدن به کمال حقيقي او و تقرب به خداست (مصباح يزدي، حقوق و سياست در قرآن، 64) براي اثبات اين مطلب ميتوان از آيه «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (روم/ 7) و آيه «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى» (نجم/ 25) استفاده نمود که طبق آنها ضرورت عدم غفلت از آخرت، ملازم با آن است که تمام نظام حقوقي اسلام با رويکرد تقرب به خدا باشد.
توجه به توحيد و مبدأ هستي در سراسر احکام حقوقي و عبادي ديده ميشود. از آن بالاتر، قرآن مبنا و محور تجميع مردم را پرستش و عبادت معبودي واحد ميداند و بر همين مبنا به دعوت اهل كتاب ميپردازد؛ «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ» (آلعمران/ 64). با تأمل در قواعد حقوقي قرآن در مييابيم که در قوانين حقوقي اسلام به پيوند آنها با صفات حق تعالي توجه خاص شده است؛ مثلا آيه مبارکه «وَآتِ ذَاالْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَالسَّبِيلِ وَلاَتُبَذِّرْ تَبْذِيراً» (اسراء/26) به عبارت «ذلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ »مقرون گرديده يا از ربا به عنوان جنگ با خدا ياد شده است.
دو ـ ابتناي بر وحي
يکي از مهمترين امتيازات نظام حقوقي قرآن، ابتناي آن بر وحي است. اين مهم تفوق اين نظام را بر نظامهاي بشري با تمام ضعفها و محدوديتهايشان، موجب گرديده است. اساساً بشر به دليل ضعف احاطه علميش به ابعاد مختلف حيات انسان؛ جرمها و مجازاتها نميتواند الگويي جامع وکامل را ارايه نمايد، ولي خداوند به دليل علم و حکمت بينهايتش ميتواند با احاطه به تمام ابعاد انسان، نسخه صحيح و بيخطا را تدوين نمايد.
در تکميل اين سخن، توجه به چند نکته مفيد است:
قرآن حتي لزوم پيروي رسول اكرم(ص) از وحي را به صراحت در نُه آيه مانند «احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ» (مائده/ 48) بيان مينمايد.
قرآن حاکمان به غير حکم الهي را در پنج آيه مانند «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (مائده/ 45) به فسق، ظلم و کفر منتسب مينمايد.
قرآن در آياتي مانند «أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ» (انعام/62) حکم را اختصاص به خداوندمتعال نموده است.
قرآن در آياتي مانند «وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» (آلعمران/189)؛ ملُک (تدبير و حکومت) را مختص به خداوند معرفي ميکند و تدبير جامعه و ولايت تکويني و تشريعي را مختص به خداوند ميداند. قرآن در آياتي مانند «وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ» (رعد/11) خداوند را ربّ ميداند.
قرآن در آيات متعددي مانند «وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ» (بقره/ 213)؛ لزوم رجوع مردم به کتاب و احکام الهي را مطرح مينمايد.
قرآن در آيات متعددي مانند «قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ» (انعام/ 136) به نکوهش از کساني ميپردازد که براي خود حق قانونگذاري را قائلاند.
سه ـ نظام مند بودن مکتب حقوقي قرآن
قرآن و اسلام داراي نظامي حقوقي است که از مشخصات اصليش، وجود انسجام و هماهنگي ميان اجزاي آن در راستاي هدفي معين و مبتني بر پيشفرضهايي روشن و خاص و بر اساس مستنداتي معين ميباشد؛ لذا اين ديدگاه در نحوه نگاه به آيات بسيار تأثير دارد. روشن است هر نوع قانونگذاري و تشريعي لازم است بر اساس پايهها و اصولي بنا گردد كه از آن براي بقا و دوامش در بين مردم كمك گيرد تا مردم نيز به عدالتش راضي و از حكمتش مطمئن باشند و در زندگي اجتماعي، مصالح فرد و مجتمع را تأمين نمايد.
شريعت اسلامي داراي پايهها و اصول ثابتي است و از چنان ويژگياي برخوردار ميباشد كه مردم با اطمينان و اعتماد تمام آن را پذيرفته و در مقابلش تسليماند؛ چون قوانينش با فطرت سالم که خداوند انسان را بر اساس آن خلق نموده و غيرقابل تبديل و تغيير است، هماهنگ ميباشد و چنانكه شواهد گواه است، قرآن عقلهاي سالم را مخاطب خويش قرار ميدهد، به كار و كوشش تشويق ميكند، به جهاد در راه خدا دعوت مينمايد و منادي ايثار، آزادي، مساوات، احسان و نيكوكاري ميباشد.
چهار ـ عدالتمحوري
برخي معتقدند مبناي اصلي حقوق، عدالت است؛ لذا قانونگذار هم بايد از قواعد عدالت پيروي کند و قاعدهاي به عنوان حقوق قابل احترام و تبعيت است که حافظ عدالت باشد. به اين نظريه «مکتب حقوق فطري يا طبيعي» گفته ميشود.
برخي ديگر معتقدند مبناي حقوق، قدرت حکومت است نه عدالت و قاعده حقوق به پشتيباني دولت هميشه محترم است، خواه هدف آن اجراي عدالت باشد يا نه. به اين نظريه «مکتب تحققي» گفته ميشود.
قرآن کريم شالوده قوانين حقوقي را بسط عدالت برشمرده و عدالت از اصول حاکم بر مقررات حقوقي قرآن است؛ «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده/ 8) و «وَلاَتَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» (انعام/ 152).
مسأله عدالت و قسط و تحقق و پايدارى آن از مبانى قوانين حقوقى قرآن است تا آنجا كه هدف از رسالت پيامبران، برقرارى قسط و عدل معرفى شده است؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد/ 5) و «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَيُظْلَمُونَ» (يونس/ 47).
پنج: حاکميت ارزشهاي اخلاقي و معنوي
يکي از خصوصيات ممتاز نظام حقوقي قرآن، رابطه نظام حقوقي و اخلاقي در قرآن وحاکميت اخلاق بر آن است، به نحوي که ميتوان اظهار نمود، نظام حقوقي قرآن از زير مجموعههاي نظام اخلاقي است و به همين جهت در قرآن احکام حقوقي همراه با احکام اخلاقي بيان شده است؛ «وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (مائده/7). اين آيه، هنگام يادآوري پيمانها و پايبندي به آنها، علم خدا را گوشزد ميکند و آيات ديگر احکام حقوقي را با اتکاي به صفات حق تعالي بيان مينمايد (مصباح يزدي، حقوق و سياست در قرآن، 46).
احاطه شدن احکام به اخلاق فاضله در قرآن به وضوح هويداست؛ مثلاً ميفرمايد: «وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً» (فرقان/ 63)؛ «بندگان (خاص خداى) گسترده مهر، كسانى هستند كه فروتنانه بر زمين راه مىروند و هنگامى كه نادانان ايشان را مخاطب سازند، به آنان سلام (خداحافظى) گويند». خلاصه آنکه هدف نظام حقوقي قرآن، متناسب با هدف نظام اخلاقي ـ نظام استکمال و کمال انسان ـ ميباشد.
شش ـ مطابقت مقررات با فطرت بشري
از خصوصيات نظام حقوقي قرآن، هماهنگي کامل قوانين حقوقي آن با فطرت سالم است؛ فطرتي که خداوند انسان را بر اساس آن خلق نموده است. عبادات در اسلام، پاک و خردپسند و موافق فطرت اصيل انساني عرضه شده است. در اين عبادات نه فقط نيايش شايسته پروردگار و تقرب انسان به درگاه الهيلحاظ شده، بلکه پاکسازي درون و پالايش نفس نيز مورد عنايت واقع گرديده است؛ لذا بر آيند اين دو گرايش، موجب تعادل در ابعاد وجود انسان است: «مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ» (بينه/ 5)؛ «در حالى كه حقگرايانه دين (خود) را براى او خالص گردانند، و نماز را بر پا دارند».
هفت ـ آسانگرايي و رعايت طاقت بشر
بر پايه تعاليم قرآن کريم، دين نيامده که بر مردم دشواري تکليف را تحميل کند، بلکه آمده تا آنان را از بار سنگين تيرگي درون رهايي بخشد؛ «مَا يُرِيدُاللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِنْ حَرَجٍ وَلكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (مائده/6)؛ «خدا نمىخواهد بر شما هيچ تنگ بگيرد، وليكن مىخواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد؛ تا شايد شما سپاسگزارى كنيد». قرآن شريعتي را ارايه مينمايد که در آن به مردم زيادتر از حد توانشان تكليفي نميشود و اصل حاکم بر مقررات آن، تسهيل و آسانگيري است؛ چون تكاليف اسلام جملگي در حد توان انسان و فاقد چنان مشقتي است كه انسان نتواند آن را انجام دهد؛ «وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» (حج/ 78) و «وَلاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا» (مؤمنون/ 62). دستورات و الزامات حقوقي قرآن مقدور عملي ميسور و در حد توان بشر است؛ «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَيُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (بقره/ 185).
از اين رو قرآن براي شرايط اضطراري، تکاليفي سبکتر و رخصتهايي را قرار داده است تا قوانين آن موجب مشقت نگردد؛ مثلاً در اسلام روزه ماه رمضان واجب است اما براي مسافر و مريض رخصت است.
هشت ـ دوري از خطا و گرايشهاي انحرافي
مبرا بودن از هر گونه گرايشهاي منحرفکننده که ممکن است در قوانين وضعي تأثيرگذار باشد. تجربه نشان داده که اين امکان، در اکثر قوانين وضعي بشري تحقق يافته است. حتي انسانهاي بزرگ، هرچند سعي در پرهيز از گرايشهاي قومي، نژادي، منطقه اي، گروهي و صنفي نموده اند، باز ناخودآگاه در اين زمينه دچار لغزش شدهاند. امروزه بشريت از ناهنجاري اينگونه قوانين وضعي، چه در سطح بينالمللي و چه در محدودههاي خاص، رنج ميبرد. اما قانونگذار اسلام خداي متعال است که عالم به همه چيز است؛ از اينرو، خطا در قوانينش راه ندارد و نيز هواي نفس و تمايل به قوم و نژاد و منطقهاي خاص ندارد تا انحرافي در قوانينش پيدا شود.