خلاصه: زن در دين مبين اسلام و در نظام خلقت و جامعهي بشري، داراي جايگاهي والا و مسئوليتي بس بزرگ است و تنها او قادر بر انجام آن است. خصوصيات و شرايط ويژهاي که به زن توان انجام چنين وظيفهاي را بخشيده، طبعاً محدوديتهايي را نيز در امور ديگر، براي او ايجاد مينمايد که اين محدوديتها ناشي از دارا بودن شرايط ويژهي جسمي و روحي در اوست.
بر همين اساس، اسلام با توجه به همگوني دستوراتش با فطرت بشري به زنِ مسلمان، سفارش مينمايد که هنگام حضور در جامعه با پوشاندن مواضعي از بدن که تحريککنندة جنس مخالف است، به خواست فطري خويش، تن دهد - و خود را بپوشاند- و خود و جامعه را از افتادن در منجلاب تباهي و فساد حفظ نمايد و نيز براي حفظ زن از لجنزار گناه و دام بوالهوسان - در قرآن کريم - به «حفظ حجاب، عفت و نيز محافظت از لحن و گفتار و آشکار ننمودن زينت خود» امر مينمايد.
مقدمه
اسلام با طرح پوشش بانوان و حدود حريم زن و مرد، جواز حضور زنان را در جامعه فراهم ساخته است و با دستورهاي حکيمانه و راهگشايي که درباره منش و روش زن - در هنگام ورود به اجتماع - ارائه داده است، از يک سو، از تباه شدن اين نيروي عظيم انساني و بي هدف رها شدن آن جلوگيري کرده و از سوي ديگر، از فساد گسترده و ناهنجاريهايي که از اختلاط زن و مرد ناشي ميشود، پيشگيري مينمايد.
در صدر اسلام نيز نمونههاي از حضور آگاهانه زن در عرصه فعاليتهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بيان شده است و جنبه تأييد آن حضور پيامبر خدا و ولي معصوم: و ارتباط گفتاري و رفتاري آنان با زنان ميباشد. اساساً حکم الهي و فقه نبوي در مورد زنان بنا بر مصالح و مفاسد اجتماع و حفظ کرامت و شخصيت آنان و خصوصيت ويژه طبيعي و جنسي پايهگذاري شده است. زنان همدوش با مردان در عرصههاي مهم اجتماعي فعاليت مينمايند.
از اين رو، اسلام با اشتغال زنان و حضور آنان در اجتماع مخالفتي ندارد، ولي براي چگونگي حضور او در جامعه شرايط و محدوديتهايي را مقرر ميدارد که اين محدوديت هم به صلاح خود زن و نيز به صلاح جامعه اسلامي ميباشد.
در قرآن کريم به زنان مسلمان، توصيه فراوان شده است که هنگام خروج از منزل يا رويارويي با مردان بيگانه، زيبايي، زينت و اندام خويش را به وسيله پوشش– چادر و مقنعه- از نگاه نامحرمان بپوشانند. همچنين هنگام گفتگو با مردان، از نگاه خود مواظبت کرده و مراقب لحن و گفتار خود باشند.
لذا در اين مقاله به بررسي حضور اجتماعي زنان در آيات قرآن و شرايط و حدودي که خداوند در اين آيات براي نيمي از اين قشر عظيم جامعه مقرر داشته است، ميپردازيم.
حضور زنان در اجتماع، در صدر اسلام
از ديدگاه اسلام، زنان از کليه حقوق انساني اعم از؛ سياسي، اجتماعي و اقتصادي به اندازه مردان بهرهمند ميباشند. زنان صدر اسلام با حفظ پوشش و حجاب، در جامعه حضوري فعال و مثبت داشتهاند. بدين ترتيب ميتوان گفت که حضور زن در جامعه اسلامي مورد تأييد و تأکيد بوده و هيچگونه منعي براي آن وجود نداشته است.
به گواهي متون معتبر تاريخي، در صدر اسلام زنان وارد جامعه شده و مانند مردان در بحث و درس شرکت ميکردند؛ چنانچه در روايت آمده است: زنان، نزد پيامبر خدا9 آمدند و عرضه داشتند: مردان در بهره گيري از محضر شما بر ما غلبه کردهاند، روزي را نيز به ما اختصاص دهيد. رسول خدا9 روزي را خاص آنها قرار داد.
همچنين در روايت است، بسياري از زنان، از جمله امسلمه نقش بسيار مهمي در دگرگوني فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي در آن عصر و حتي در زمانهاي بعد ايفا کردند و نيز زناني بودند که حتي به تجارت، کشاورزي، دامداري و ... اشتغال داشتند.
لذا زنان از نظر اسلام، مجاز به فعاليت مفيد توليدي، فرهنگي، خدماتي و ... در بيرون از محيط خانه اند؛ همان طور که قرآن کريم بر اين مطلب صحّه ميگذارد و ميفرمايد: «ولا تَتَمنّوا ما فَضَّل اللهُ به بَعضَکُم علي بَعض لِلرِّجال نَصيبٌ مِمّا اکتَسَبوا و لِلنّساء نَصيبٌ مِمّا اکتَسَبْنَ واسْئلواُ اللهَ مِن فَضلِه إنّ اللهَ کان بکل شيءٍ عَليما ؛2برتريهايي که خداوند براي برخي از شما بر بعضي ديگر قرار داده، آرزو نکنيد (اين تفاتهاي طبيعي و حقوقي براي حفظ نظام زندگي و طبق عدالت است) مردان نصيبي از آنچه به دست ميآورند دارند و زنان نيز نصيبي (و نبايد حقوق هيچ يک پايمال گردد) از فضل خدا (براي رفع تنگناها) طلب کنيد و خداوند به هر چيز داناست».
بيعت پيامبر خدا با زنان
از ديگر الگوهاي تاريخي حضور اجتماعي زنان در عصر اسلام، بيعت پيامبر9 با زنان به هنگام فتح مکه در مورد مسائل مهم اخلاقي و اجتماعي آن زمان بود که آن را «بيعت النساء» ناميدند؛ چنانکه خداوند در اين باره ميفرمايد: «يا أيُّهَا النَّبي إذا جاءَکَ المُؤمناتُ يُبايِعنَکَ عَلي أن لا يُشرِکنَ بِاللهِ شَيئاً وَ لايَسرِقنَ ولا يَزنينَ ولا يَقتُلنَ أولادَهُنَّ ولا يَأتينَ ببهتان يَفتَرينَه بَينَ أيديهِنَّ و أرجُلِهنَّ ولايَعصينَکَ في مَعروفٍ فَبايِعهُنَّ واستَغفِر لَهُنَّ الله إنَّ اللهَ غَفورٌ رَحيم؛ اي پيامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آيند تا با تو بيعت کنند که ديگر هرگز شرک نورزند و سرقت و مرتکب زنا نشوند و اولاد خود را به قتل نرسانند و طفل حرام زاده خود را به دروغ و افتراء و بهتان به شوهران شان نبندند و با تو در هيچ امر پسنديدهاي مخالفت نکنند، بدين شرط با آنها بيعت کن و بر آنها از خدا آمرزش و غفران طلب کن که خدا بسيار آمرزنده ومهربان است».
در شأن نزول آيه مذکور، آمده است: بعد از آن که رسول خدا9 مکه را فتح نمود، با مردان بيعت فرمود. سپس زنان آمدند تا بيعت کنند. خداي متعال اين آيه را فرستاد: «يا أيُّهَا النَّبي إذا جاءَکَ المُؤمناتُ يُبايِعنَکَ» يکي از زنان گفت: چگونه بيعت کنيم؟ پيامبر9 فرمود: «من با زنان مصافحه نميکنم»؛ لذا دستور داد، قدحي آب آوردند، خودش دست در آب نهاد و بيرون آورد و فرمود: حال دست خود را در اين آب کنيد.
اين آيه نشان دهنده ارزشي است که دين اسلام براي زنان قائل شده و مشارکت آنان را براي انعقاد قرارداد اجتماعي و سياسيِ سازنده، مورد تأييد قرار داده است.
آيت الله مکارم شيرازي دامت برکاته در تفسير آيه مزبور ميفرمايد:
اين مسئله نشان ميدهد که بر خلاف گفته بي خبران يا مغرضاني که ميگويند؛ اسلام براي نيمي از جامعه انساني، يعني زنان ارزشي قائل نشده و آن را به حساب نياورده است، دقيقاً آنها را در مهمترين مسئله به حساب آورده است، از جمله مسئله «بيعت» ميباشد که يک بار در حديبيه و يک بار در فتح مکه انجام گرفت و زنان نيز دوش به دوش مردان در اين پيمان الهي وارد شدند و حتي شرايط بيشتري را نسبت به مردان پذيرا گشتند، شرايطي که هويت انساني زن را زنده ميکرد و او را از اينکه تبديل به متاع بي ارزش يا وسيلهاي براي کامجويي مردان بوالهوس گردد، نجات مي داد.
شرايط حضور زنان در جامعه
اساساً زن نيمي از پيکر اجتماع بوده و نقش او در رشد و تعالي انسان و جامعه بشري بسيار مهم تلقي ميشود. اسلام با قرار دادن شرايط و حدودي براي بانوان، جواز حضور آنان را در جامعه فراهم ساخته است و با دستورهاي حکيمانه و راهگشايي که درباره منش و روش زن – در هنگام ورود به اجتماع - ارائه داده است، از يک سو، از تباه شدن اين نيروي عظيم انساني و بي هدف رها شدن آن جلوگيري کرده و از سوي ديگر، از فساد گسترده و ناهنجاريهايي که از اختلاط زن و مرد ناشي ميشود، پيشگيري مينمايد. اين شرايط و محدوديتها که رعايت آن براي زنان لازم و ضروري است، به تفصيل به آنها ميپردازيم:
الف. رعايت پوشش اسلامي
اصل حجاب و پوشش، جزء غريزه فطري انسان است؛ چرا که در نهاد او عامل بازدارنده نيرومندي به نام شرم و حياء، وجود دارد که او را از برهنه شدن و همانند چهارپايان زندگي کردن، دور ميدارد. اسلام نيز با توجه به همگوني دستوراتش با فطرت بشري به زن، سفارش مينمايد که با پوشاندن مواضعي از بدنش که تحريک کننده جنس مخالف است، به خواست فطري خويش، تن دهد (خويش را بپوشاند) و خود و جامعه را از افتادن در منجلاب تباهي و فساد حفظ نمايد.
از آنجا که هر چيز با ارزش را پنهان دارند تا از دستبرد نااهلان، مصون و محفوظ باشد، زن نيز با حجاب و عفتِ خود ميتواند، ارزش وجودش را حفظ کرده و خويش را از هجوم و تجاوز شيطانصفتان مصون دارد. حجاب، پوششي است که خود به خود زن را در پايگاه محکم و استواري، از خطرات جدّي که او را تهديد ميکند، حفظ و نگهداري مينمايد. خطراتي که نه تنها جسم او، بلکه تا اعماق روحش را نيز در بر ميگيرد و از زن، يک موجود با ارزش ميسازد که او را به بالاترين درجهي قرب الهي رهنمون ميکند. حجاب و پوشش، زن را از طمع هر طمّاع و از مکر هر مکار، در امان نگاه ميدارد و ريشه بدبختي زن و حتي مرد و جامعه بشري را ميخشکاند و سلامت روحي زن و پاکي محيط و خانواده را تضمين ميکند.2
بنابراين، آنچه از قرآن به دست ميآيد، اين است که نوع پوشش و آراستگي زن براي حضور در عرصههاي مختلف اجتماعي و در مجامع مشترک با مردان بايد به گونهاي باشد که موجب جلب نظر نامحرم نشود؛ لذا در اينجا به کيفيت پوشش از ديدگاه قرآن ميپردازيم:
معنا و مفهوم مقنعه
«مقنعه» در اصل، واژهاي عربي از ريشه «قَنَع» است که به زبان فارسي منتقل گرديده است. مقنعه يا مِقنَع، پارچه است که زنان سر خود را بدان بپوشانند. دهخدا در فرهنگ لغت، واژه مقنعه را مترادف با روسري ميداند. بر اين اساس، واژه مقنعه جامهاي است که زنان، مو و سر خود را با آن ميپوشانند. اين پوشش از لباسهاي سنتي زنان ايراني بوده است.
مقنعه در آيات قرآن
خداي متعال در آيه 31 سوره نور که به آيه حجاب نيز معروف است، پس از اعلام دستور پوشش به زن، بلافاصله بيهيچ درنگي خطاب به زنهاي مؤمن ميفرمايد: «وَلْيضْرِبن بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيوبِهِن».
«خِمار» به معناي روسري، اساساً براي پوشانيدن سر، وضع شده است. ذکر کلمه «خُمُر» در آيه، ميفهماند که زن بايد روسري داشته باشد. «خِمار» يا همان مقنعه، پوششي است که براي پوشاندن گردن و سينه بانوان واجب و لازم است و چون در مقام بيان حد پوشش است، اگر پوشانيدن چهره هم لازم بود، بيان ميکرد.
واژه «جُيُوبِهِن»، جمع «جَيب» ميباشد و در لغت به معناي گريبان، يقه، قلب و دل آمده است. «جيوب»، کنايه از سينههاست؛ زيرا گريبانهاست که روي سينهها را ميپوشاند. به هر حال، بدون هيچ ترديدي آيه در کمال صراحت، چگونگي پوشش زنان را بيان ميکند و پيامش لزوم پوشش سر، گردن و زير چانه و سينه هاست.
در تفسير «مجمع البيان» در ذيل آيه، چنين آمده است: «زنان، مأمور شدهاند که روسريهاي خود را بر روي سينه خود بيفکنند تا دور گردن آنها پوشيده شود »؛ و نيز از ابن عباس روايت شده که: «زن بايد مو و سينه و دور گردن و زيرگلويش را بپوشاند».
گروهي از مفسران، سبب نزول اين آيه را توجه به شيوه پوشش حاکم بر جامعه در دوران جاهليت دانستهاند، چنانچه در کتاب «لوائح البيان» آمده: «زن در دوران جاهلي- همچون جاهليت امروز (در کشورهاي غربي) - با سينه برهنه، گردن و دستهاي مکشوف، ميان مردان رفت و آمد ميکرد و چه بسا اندام هيجانبار و گيسوانش را آشکار ميساخت تا مردها را بفريبد؛ لذا خداوند اين آيه مبارکه را نازل فرمود تا با پوشيدن مقنعه (خمار)، سينه و گردن و زينتهاي آنان در مقابل نامحرم محفوظ ماند».
معنا و مفهوم چادر
کلمه «چادر» واژهاي است، پهلوي که به دو صورت چادْر و چادُر به کار رفته است. در کتابهاي لغت به خاستگاه فارسي و ايراني بودن اين واژه اشاره شده است؛ اما در مورد معنا و مفهوم چادر در فرهنگ لغت فارسي آمده است: چادر، بالاپوشي است که زنان روي سر مياندازند و همه اندام آنها را ميپوشاند و نيز لغتنامه دهخدا، لفظ چادر را اينگونه معنا ميکند: «چادر پارچهاي است که زنان براي پوشانيدن چهره، دستها و ساير اعضا و البسه بر روي همه لباسها ميپوشند».
اساساً چادر بارزترين نمود حجاب اسلامي در عصر حاضر است که ريشه در قرآن و سيره زنان اهل بيت به ويژه فاطمه زهرا دارد. رسول خدا چادر را به عنوان يکي از اقلام نوزدهگانه ضروري جهيزيه براي دخترش حضرت زهرا قرار داد و اين خود بيانگر عمق اسلامي بودن چادر است.
بر همين اساس، وجوب پوشيدن چادر براي زنان، حکم ضروري دين و از امور بديهي قرآن است. چنانکه خداوند در سوره «احزاب» آيه 59 ميفرمايد:
«يا أيُّهَا النَّبي قُل لِأزواجِکَ و بَناتِکَ و نِساءِ الْمؤمنينَ يُدنينَ عَلَيهِنَّ مِنْ جَلابيهِنَّ ذلکَ أدني أن يُعرَفنَ فَلا يُوذَين؛ اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو، چادرهاي شان را بر خويش فرو افکنند که اين کار براي اينکه آنها به عفت و آزادگي شناخته شوند- تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) در امان بمانند- بهتر است».
در اينجا منظور از «جلباب» پارچهاي است که سر را ميپوشاند (مثل چادر امروز). اين نوع پارچه بزرگتر از مقنعه و روسري است که سر و گردن و سينه ها را ميپوشاند.
علامه طباطبايي نيز در تفسير الميزان، جلباب را «جامهاي گسترده ميداند که تمام بدن زن، از سر تا قدم او را ميپوشاند».
«يُدنين» از مصدر «إدناء» به معناي نزديک کردن است و در مقابل دور کردن قرار دارد و مقصود اين است که زنان، جلباب را به بدن خويش نزديک سازند تا به درستي آنها را محفوظ دارد، نه اينکه چادر را آزاد بگذارند، به طوري که گاه و بيگاه کنار رود و بدن آنان آشکار گردد. به تعبير ساده، زنان بايد چادر خود را جمع و جور کنند.
در شأن نزول اين آيه آمده است:
زنان از خانه بيرون ميشدند تا به مسجد آيند و پشت سر رسول خدا نماز بخوانند و چون شب ميشد و زنان براي نماز مغرب و عشا بيرون ميآمدند، جوانان سر راه آنان مينشستند و متعرض ايشان ميشدند. از اين روي، خداي متعال اين آيه را نازل فرمود.
اينکه چرا خداوند، لفظ «نزديک کردن» را به جاي «پوشيدن» به کار برده، صاحب کتاب «حريم عفاف» اينگونه توضيح ميدهد: «دور کردنِ» لباس، همراه با نوعي تنفّر است و وقتي انسان در هنگام خستگي با حالتي انزجارآميز، لباسش را ميکند، ميگويند؛ لباسش را دور افکند. با توجه به معناي مقابله، «نزديک کردنِ» لباس، همراه با يک نوع پيوند معنوي ميباشد. يعني جلباب را با علاقه پوشيد. از اين رو همراه با نوعي محافظت و دقت پوشيده خواهد شد، نه مانند کسي که از روي اجبار، لباسي را به تن ميکند.
از سوي ديگر، خداوند حکمت پوشيدن جلباب را شناخته شدن زنان به عفاف و حيا و در نتيجه، حفظ امنيت و آرامش آنان خارج از منزل ذکر ميکند: «ذلکَ أدني أن يُعرَفنَ فَلايُؤذَين». از اين رو کيفيت پوشيدن چادر نيز بايد در راستاي تحقق همين هدف باشد.
علامه طباطبايي نيز در مورد «ذلک ادني» ميفرمايد: پوشانيدن همه بدن به شناخته شدن به اينکه اهل عفت و حجاب و صلاحند، نزديکتر است. در نتيجه وقتي به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نميشوند، يعني اهل فسق و فجور متعرض آنان نميگردند.
پس ميتوان نتيجه گرفت، هنگامي که بانوان در جامعه حضور مييابند بايد به گونهاي جلباب (چادر) خويش را بپوشند که آثار پاکدامني در وجودشان هويدا گشته و چنان ابهّت و متانتي بيابند که چشم ناپاک دلان را از طمع در کالاي وجود خويش نااميد سازند تا از آزار و اذيت شان در امان بمانند.
ب. ظاهر نکردن زينت
همان طور که ميدانيم؛ يکي از موارد حفظ حجاب براي زنان، ظاهر نکردن «زينت» و جاي آن در مقابل نامحرمان است؛ لذا خداوند به پيامبرش خطاب ميکند: «و لا يُبدينَ زينَتَهُنَّ إلّا ما ظَهَرَ مِنه؛ زينت خويش را آشکار نکنند، مگر آنچه ظاهر است».
«يُبدين» از إبداء، به معناي اظهار نمودن است و «زينت» هر آنچه را به واسطه آن آراسته شود، در بردارد. اساساً «زينت» نامي است بر زيباييهاي مخلوق که خداوند آفريده و همچنين به آنچه انسان به وسيله آن آراسته و مزيّن ميشود، مانند لباس و ... اطلاق ميشود. در واقع، «زينت» اسم جامعي است براي هر آنچه با آن زيبايي حاصل شود، چه زيبايي طبيعي و چه وسايل زيباسازي.
بنابراين دو نوع زينت ميتوان متصور شد؛ زينت ظاهري و زينت باطني. برخي از مفسران «زينتهن» را به معناي خودِ زيورآلات تفسير کردهاند، در حالي که روي بدن قرار گرفته و طبيعي است که آشکار کردن چنين زينتي همراه با آشکار کردن اندامي است که زيورآلات روي آن قرار دارد.
روايات متعددي از اهل بيت3 نيز به همين معناست که زينت باطن را به «قلاده، گردنبند، بازوبند، خلخال (همان زينتي است که زنان عرب بر مچ پا ميبستند)» تفسير کردهاند.
بر همين اساس، اکثر مفسران خضاب کردن، سرمه کشيدن، به دست کردن انگشتر، دستبند و امثال اينها را جزء زينت محسوب نمودهاند که ظاهر کردن آن را در مقابل مردان نامحرم، حرام ميدانند و آنها را مصداق (إلا ما ظَهر) دانستهاند. نويسنده معاصر «عبدالحليم ابوشقه» در مورد ابعاد پوشش چنين مينويسد: «بيشتر مفسران، وجه و کفين را زينت ظاهر تلقي کردهاند».
لذا طبق فتواي علماء، منظور از آيه يادشده اين است که باز بودن وجه و کفين (گِردي صورت و دو دست) که ظاهر ميباشد براي زنان اشکال ندارد، ولي آشکار شدن زير چانه، سينه، بالاتر از مچ و نيز زيورآلات جايز نيست و حرام است.
در واقع، آنچه موجب مفسده و تهييج شهوت مردان ميشود، حرام است، حال اين مفسده چه از راه نگاه کردن به دست و صورت که مزيّن به زينت شده، باشد، به وجود آيد و چه از راه نگاه کردن به برآمدگيهاي بدن باشد. بنابراين لباسهاي تنگ و بدننما که اندام و برآمدگيهاي بانوان را آشکار ميسازد و نيز استعمال عطر که طبعاً خاصيّت تهييج را داراست، همه و همه از ديدگاه اسلام که موجب مفسدهاند، حرام ميباشند.
خداوند متعال در ادامه آيه ميفرمايد: «وَلايَضرِبنَ بِأرجَلِهُنَّ لِيُعلَمَ مايُخفينَ مِن زينَتِهِن؛ (زنان مؤمن) پاهاي خود را محکم به زمين نزنند تا صداي زيورآلات شان (از قبيل خلخال و گوشواره) به صدا درنيايد».
در تفسير مجمع البيان آمده است که؛ در بين زنان عرب سنت بود، زنها خلخال به پا ميکردند و پاها را بر زمين مي کوبيدند تا صداي خلخالهاي شان شنيده شود. آيه مذکور، زنان را از اين کار نهي کرد؛ زيرا صداي زينت زنان، سبب تحريک شهوت مردان ميگردد.
همچنين آيت الله مکارم شيرازي در تفسير اين آيه ميفرمايد: زنان نبايد به هنگام راه رفتن، پاهاي خود را چنان بر زمين بکوبند که صداي خلخالهاي شان به گوش برسد. اين امر نشان ميدهد که اسلام به اندازهاي در مسائل مربوط به عفت عمومي سخت گير و موشکاف است که حتي اجازه چنين کاري را به زن نميدهد.
در واقع، از آيه يادشده در اين حکم استفاده ميکنيم: هر حرکتي که مستلزم ابراز و اظهار زينت پنهاني زن شود، ممنوع است.
بايد بگوييم، برخي از زنان هنگام حضور در جامعه، صورت و اندام خود را در بازارها و خيابانها عرضه ميکنند، همچنانکه بازرگانانِ زرنگ، متاع خود را به بازارها عرضه ميدارند و يا حلوا فروشي که متاع خود را با انواع رنگها و مدلها، تزيين کرده و در معرض فروش ميگذارد تا نظرها را به سوي خود بخواند و اشتها و هوس مردم را تحريک کند. او متاع خويش را ترويج ميکند تا از اين راه بر تعداد مشتريها ميافزايد و آنگاه است که طالبان حريص و گرسنگان بيطاقت بر سرش ريخته و احياناً کار به نزاع نيز کشيده ميشود. زن با شرافت و پاکدامن، چگونه خود را قانع ميکند که زيباييهاي خود را در بازار تا اين حد، ارزان عرضه کند که چشمها، به آساني آن را تصاحب کنند؟ و چگونه راضي ميشود و يا شرم و حيايش به او اجازه ميدهد که شهوت مرد تماشاگري را برانگيزد؟ حتي چگونه شعور او طاقت ميآورد که مرد اجنبي، او را دوست بدارد و از او خوشش آيد و وصالش را آرزو کند؟
بر همين اساس- بر طبق آيات قرآن- حجاب يک جنبه مادي دارد که در پوشاندن بدن مجسم ميشود، اما جنبه دوم و معنوي آن، در حرکت زن به عنوان يک انسان در جامعه پديدار ميشود؛ به گونهاي که نکوشد تا با زيورآلات و آرايش و... ديده ها را به خود متوجه سازد.
نويسنده: اعظمسادات سيدي تبار