تبديل تعهد عبارت از جايگزين ساختن تعهدي به جاي تعهد ديگر است؛ به اين ترتيب كه تعهد سابق از بين رفته و تعهد جديدي به جاي آن به وجود ميآيد. تبديل تعهد يكي از طرق سقوط تعهدات است.
به دليل اينکه تبديل تعهد متضمن پيدايش تعهدي جديد است، لذا با اراده يك طرف محقق نميشود بلكه نيازمند اراده دو طرف است بنابراين تبديل تعهد، در بين اعمال حقوقي از ماهيت قراردادي برخوردار است.
از طرف ديگر چون تعهد جديد به جاي تعهد سابق قرار ميگيرد، بايد پذيرفت كه نوعي قرارداد معوض است كه دو مورد آن تعهد سابق و لاحق است و بين آن دو ملازمه وجود دارد.
لذا پس از تشكيل تعهد جديد، اگر روشن شود كه تعهد قبلي باطل بوده و تعهد جديد نيز بر اساس تعهد سابق واقع شده كه باطل بوده است، تعهد جديد نيز باطل خواهد بود.
موارد تبديل تعهد
قانونگذار در ماده 292 قانون مدني ميگويد: «تبديل تعهد در موارد ذيل حاصل ميشود:
1- وقتي که متعهد و متعهدله به تبديل تعهد اصلي، به تعهد جديدي که قائممقام آن ميشود، به سببي از اسباب، تراضي کنند؛ در اين صورت متعهد نسبت به تعهد اصلي بري ميشود.
2- وقتي که شخص ثالثي با رضايت متعهدله قبول کند که دين متعهد را ادا کند.
3- وقتي که متعهدله مافيالذمه متعهد را به شخصي ديگر منتقل کند.»
بر اساس اين ماده، تبديل تعهد به صور ذيل محقق ميشود:
تبديل تعهد به اعتبار تبديل دين
تبديل تعهد به اعتبار تبديل دين، خود به دو نحو حاصل ميشود:
نخست به وسيله تبديل موضوع و مورد تعهد: مثلاً به جاي يکصد کيلو برنج، تعهد بر يکصد كيلو جو ميكند.
دوم به وسيله تبديل سبب تعهد: به عنوان مثال، تعهد به دادن يکصد ميليون تومان بابت ثمن معامله، تبديل به تعهد به دادن يکصد ميليون تومان بابت عقد قرض شود.
تبديل تعهد به اعتبار تبديل مديون
در صورت تبديل تعهد به اعتبار تبديل مديون، تعهد متعهد اصلي از بين رفته و ذمه او در برابر متعهدله آزاد ميشود و به جاي آن تعهد مشابه ديگري بر عهده متعهد جديد استقرار پيدا ميكند.
در اين نوع تبديل تعهد، علاوه بر رضايت متعهد جديد، رضايت متعهدله نيز لازم و ضروري است.
تبديل تعهد مديون به دو نحو قابل تصور است:
روش نخست اينکه اين كار با موافقت مديون انجام گيرد؛ در اين صورت تعهد جديد جايگزين تعهد سابق ميشود. مثلاً خريدار مالي به جاي اينكه ثمن معامله را به فروشنده بپردازد، با درخواست فروشنده، در برابر طلبكارش نسبت به پرداخت دينش تعهد کند.
روش دوم نيز اين است که اين كار بدون رضايت مديون و بدون اذن او انجام گيرد که ذمه مديون اصلي بري و ذمه مديون فرعي مشغول ميشود.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه در تبديل تعهد مديون، رضايت مديون نقشي ندارد زيرا تصرفي در اموال او نميشود تا نياز به رضايت او باشد.
البته اگر متعهد جديد، در آينده قصد رجوع به مديون اصلي را دارد، بايد از او اجازه بگيرد؛ در غير اين صورت، حق مراجعه نخواهد داشت و عمل او تبرعي خواهد بود.
تبديل تعهد به اعتبار تبديل داين و متعهدله
در اين صورت، داين و مديون توافق ميكنند كه تعهد مديون در مقابل داين تبديل به تعهد مديون در برابر شخص ثالث شود که در اين مورد نيز رضايت مديون شرط است.
از آنجايي كه در تبديل تعهد، تعهد اول به طور کلي از بين ميرود و تعهد جديد جانشين تعهد سابق ميشود و هر تعهدي نيز داراي آثار و احكام مخصوص به خود است، قهراً اين تبديل، به آثار تعهد سابق نيز سرايت خواهد كرد و براي خود آثاري به دنبال خواهد داشت.
سقوط تعهد اول
يکي از آثار تبديل تعهد، اين است که تعهد اولي با تمام آثار و احكام خاص خود ساقط و ذمه متعهد نسبت به آن بري خواهد شد.
زوال تضمينات تعهد سابق
با سقوط تعهد اول تضمينات آن نيز ساقط ميشود؛ زيرا اين تضمينات وجود مستقل حقوقي ندارند.
پيدايش تعهد جديد
همزمان با سقوط تعهد قبلي، تعهد جديد به وجود ميآيد كه داراي شرايط و احكام خاص خود است.
از آنجايي كه تبديل تعهد ماهيت قراردادي دارد و خود تعهد جديد و مستقلي است، قهراً طرفين تعهد بايد شرايط اساسي صحت معاملات و تعهدات از قبيل اهليت، قصد انشا، رضايت و مشروعيت جهت تبديل را داشته باشند؛ در غير اين صورت، تبديل تعهدي صورت نخواهد گرفت.