درس بيست و نه Lesson Twenty-Nine
بررسي كلمه
1. كلاهبرداري، تقلب (fraud): كسب امتيازي مهم از طريق ناروا يا ابزار فريب.
الف. دادگاه مقرر داشت توافق بر مبناي تقلب بوده است.
ب. اعتقاد صادقانه، حتي اگر نامتعارف {هم} باشد، كلاهبرداري را منتفي ميسازد.
ج. دولت تدابير جديد جهت پيشگيري از تقلب مالياتي را معرفي ميكند.
2. هويت (identity): چيستي شيء و شخصيت شخص.
الف. خوانده راجع به هويتش اظهارات خلاف واقع بعمل آورده است.
ب. اشتباه در خصوص هويت طرف ديگر {قرارداد}، غالبا قرارداد را قابل ابطال نميكند.
ج. خريدار در مورد مشخصات كالا اشتباه كرده بود.
3. بيمه كردن، تضمين كردن (insure): تضمين در برابر خطر يا آسيب مثلا از طريق بيمه.
الف. شما بايد در براي كليهي زيانها يا خسارات بيمه باشيد.
ب. آيا ماشين بيمه بود؟
ج. خريدار متقبل ريسك حمل و نقل است و {لذا} بايد در برابر آنها بيمه شود.
4. راي، قضاوت (judgement): عمل يا فرايند صدور راي؛ تصميم دادگاه.
الف. خريدار در مورد قضاوت راجع به كالا، خطا كرد.
ب. راي به نفع خوانده صادر شد.
ج. در اروپاي غربي، در خصوص صلاحيت و اجراي احكام در مسايل مدني و تجاري يك كنوانسيون وجود دارد.
5. اشتباه (mistake): خطا؛ سوء برداشت؛ عملي كه ابلهانه يا غلط باشد.
الف. يك هفته پس از عروسي، خانم دريافت كه اشتباه بزرگي مرتكب شده است.
ب. بيشتر مردم موافقند و قبول دارند كه او اشتباه كرده است.
ج. در برخي موارد، طرف قرارداد ميتواند از قرارداد به خاط اشتباه كنارهگيري كند.
6. متقابل، دوجانبه (mutual): شراكتي بين دو يا چند نفر؛ مشترك بين طرفين؛ دو سويه.
الف. با اشتباه متقابل، طرفين هر دو به اشتباه افتاده محسوب ميشوند.
ب. قرارداد تنها در صورتي ميتواند تشكيل شود كه راجع به قيمت توافق دوجانبه وجود داشته باشد.
ج. قرارداد همچنان لازمالاجرا باقي خواهد ماند مگر اينكه با توافق متقابل تغيير كند.
7. اصل، منبع، منشاء (origin): منبع؛ جايي كه يك محصول، رسم، يا نظاير آن از آنجا آغاز ميشود يا ساخته ميشود.
الف. منشاء ساخت اين محصول ناشناخته است.
ب. تاييديهي مبدا، سندي امضا شده راجع به مبدا صدور كالا ميباشد.
ج. مقررات گمرك اغلب كشورها، نشانهاي اصل را ضروري ميداند.
8. آزاد كردن، رها ساختن، معاف كردن (release): از تعهد رهاندن؛ تبرئه شدن.
الف. فسخ قرارداد هر دو طرف را از تعهداتشان رها ميسازد.
ب. در حقوق عرفي، اثر تعذر، رهايي هر دو طرف از هر گونه اجراي قرارداد در آينده ميباشد.
ج. متعهد صرفا با اثبات اينكه مقصر نبوده است، نبايد از مسئوليت مبري شود.
9. موضوع (subject-matter): موضوع قرارداد، توافق، معامله و غيره.
الف. عدم امكان، ممكن است شامل از بين رفتن موضوع قرارداد {نيز} بشود.
ب. ايجاب متقابل، ايجابي است كه توسط طرف ايجاب نسبت به ايجاب بعمل آمده و مربوط به يك موضوع {نيز} بشود.
ج. عدم امكان عملي، ميتواند بعنوان نابودي موضوعي توصيف شود كه اجرا {يقرارداد} را غيرممكن ميسازد.
10. يكجانبه، يكطرفه (unilateral): يك طرفه؛ انجام شده توسط يك طرف بدون توافق طرف ديگري.
الف. اگر تنها يكي از طرفين به اشتباه بيافتد، اشتباه يكجانبه خواهد بود.
ب. قرارداد ممكن است به يكي از طرفين براي فسخ قرارداد، حق يكجانبه قايل شود.
ج. ايجاب، اعلام يكطرفهي اراده است كه فردي خطاب به فرد ديگر بعمل ميآورد.
اشتباه (1) Mistake (1)
بعنوان يك قاعدهي كلي، اشتباه در قضاوت، حق شانه خالي كردن از قرارداد ايجاد نميكند. اگر فردي شيئي خريداري كند به اين تصور كه ساخت ژاپن است در حاليكه فيالواقع ساخت كره ميباشد، حق كنارهگيري از قرارداد را نداشته و نميتواند وجه خود را مسترد بدارد. قانون مقرر ميدارد به محض اينكه قرارداد با توافق، عوض و... منعقد شد، قابل فسخ نيست مگر از سوي فروشنده تدليس يا تقلب وجود داشته باشد.
به لحاظ سنتي، اشتباه به سه نوع طبقهبندي ميشود:
اشتباه مشترك: زماني است كه هر دو طرف اشتباه واحد مرتكب شوند. بعنوان مثال جايي كه من كالا را در دريا يا كشور ديگري بيمه كرده باشم و شركت بيمه و من بيخبر باشيم از اينكه كالاها نابود شدهاند.
اشتباه متقابل: جايي است كه هر دو طرف به اشتباه ميافتند ولي اشتباه مربوط به آنها در خصوص موضوعات مختلف است. مثل اينكه «الف» قرارداد ميبندد ماشينش (پيكان) را به «ب» بفروشد و «ب» قرارداد ميبندد تا ماشين «الف» (يعني تويوتا) را بخرد. هر دو طرف در نقطهي مقابل جاهل به يكديگر هستند؛ منظورشان چيزهاي متفاوت است و حقايق دوپهلو و هر يك از طرفين به شيوهي مختلفي آن را به عهده گرفته است.
اشتباه يكجانبه: زماني است كه تنها يكي از طرفين به اشتباه افتاده و طرف ديگر خير. اشتباه ميتواند نسبت به هويت، مكان، ماهيت، يا منشا موضوع قرارداد يا يكي از شروط آن باشد.
تمرينهاي درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. آيا اشتباه در قضاوت ميتواند دليلي بر نقض قرارداد باشد؟
As a general rule, an error of judgement gives no right to release from a contract.
2. منظور از «اشتباه مشترك» چيست؟
Commo mistake is where both parties make the same mistake.
3. منظور از «اشتباه متقابل» چيست؟
Mutual mistake is where both parties are mistaken, but their respective mstakes are with regard to different matters.
4. منظور از «اشتباه يكجانبه» چيست؟
Unilateral mistake is where only one of the parties is maistaken and the other is not.
ب. جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
subject matter (9) releases (3) mutual (10) origin (8)
unilateral (6) identity (7) insure (5) fraud (4)
judgement (2) mistake (1)
1. اشتباه فرضيهاي نادرست است در خصوص موضوع يا حكم موجود در زمان انعقاد قرارداد.
2. در مرحلهي بدوي، راي به نفع او به مبلغ 250 دلار صادر شد.
3. ابطال قرارداد هر دو طرف را از تعهداتشان مبري ميسازد.
4. اصولا مطالبهي خسارت به دليل تدليس وجود ندارد مگر اينكه تقلب قابل اثبات باشد.
5. بيمهكردن به معناي قرارداد بستن است بر تعهد به اينكه به كسي در صورت خسارت يا زيان چيزي، مبلغي پول پرداخت شود.
6. نمونهاي از قرارداد يكجانبه، قراردادي است كه در آن متعهد پاداشي براي دادن اطلاعات پيشنهاد ميكند.
7. اگر يك طرف راجع به هويت طرف ديگر مرتكب اشتباه شود، اشتباه يكجانبه مرتكب شده است.
8. كشور مبدا كشوري است كه كالا در آنجا رشد كرده، توليد، يا تهيه شده است.
9. طرفين به اين دليل قرارداد منعقد ميكنند كه موضوع قرارداد براي خريدار ارزشمندتر است از فروشنده.
10. مولفههاي اصلي يك قرارداد شامل طرفين، موضوع، تعهدات متقابل، و عوض ميشود.
درس سي ام Lesson Thirty
بررسي كلمه
1. اصل، فرضيه (assumption): چيزي كه فرض قرار ميگيرد؛ عمل مسلم پنداشتن
الف. فرض بر اين است طرفي كه كالا در تصرف اوست بهترين جايگاه را براي حفظ آن و جلوگيري از خسارت {به آن} دارد.
ب. فرض بر اين است كه طرفين يك قرارداد بينالمللي تمايل دارند كه قانون منتخب ناظر بر {روابط} آنها باشد.
ج. فرض معمول اين است كه شخصي كه با او معامله ميشود، وكيل طرف ديگر نيست.
2. آگاه، مطلع (aware): داراي علم و فهم؛ مطلع از؛
الف. خريدار كاملا اطلاع داشت كه كالامعيوب بود.
ب. خريدار تنها پس از امضاي قرارداد از {وجود} تدليس آگاه شد.
ج. فروشنده تا زمانيكه با مشاور مشورت نكرده بود، از حق خود براي فسخ قرارداد، بياطلاع بود.
3. متعلق به؛ تعلق داشتن به (belong to): تحت تملك كسي؛ مال كسي بودن
الف. ماشيني كه توسط برادرم فروخته شد، متعلق به او نبود.
ب. اين مال تعلق به عموم دارد و قابل فروش نيست.
ج. شما محصولاتي را ميتوانيد بفروشيد كه متعلق به شما بوده و يا از جانب مالك، مجاز به فروش باشيد.
4. لغو، فسخ (cancellation): عمل لغو كردن؛ فاقد ارزش قانوني شده؛ فسخ
الف. براي فسخ قرارداد، اعلان فسخ لازم است.
ب. ممكن است در قرارداد شروط صريحي وجود داشته باشد كه به فسخ قرارداد به دليل عدم تسليم پرداخته باشد.
ج. «لغو قرارداد» فسخ ناميده ميشود.
5. كپي، رونوشت (copy): چيزي كه مثل چيزي ديگري ساخته شود؛ توليد مجدد يا تقليد از {روي} اصل
الف. اين محصول كپي است و بنابراين اصل نيست.
ب. رونوشت اسناد بايد توسط مراجع ذيصلاح مورد تاييد قرار گيرد.
ج. معمولا مشتريها بعنوان دليل مالكيت به منظور تصرف كالا، نياز به اصل يا كپي بارنامه دارند.
6. مطابقت داشتن، مشابه بودن با (correspond): در تطابق بودن؛ همسان و مشابه بودن
الف. كارهايش مطابق نظراتش نيست.
ب. قبول، با ايجاب همخواني ندارد.
ج. از آنجا كه قرارداد توافق بر سر شروط معين ميباشد، قبول بايد با ايجاب مطابقت داشته باشد.
7. اعلام كردن (declare): رسما اعلام كردن؛ به وضوح شناساندن
الف. مقامات رسمي منع سيگاركشيدن در اماكن عمومي را اعلام كردند.
ب. دولت حالت فوقالعاده اعلام كرده است.
ج. قرارداد باطل و بياعتبار اعلام شد.
8. استثنا، عدم شمول (exception): چيزي كه در شمول چيز ديگري نباشد؛ چيزي كه از قاعده پيروي نكند
الف. ممكن است نسبت به اين اصول كلي، استثنائاتي وجود داشته باشد.
ب. تمام دانشجويان بدون استثنا بايد در كلاسها حضور يافته و در مباحث بطور فعال مشاركت نمايند.
ج. هر گاه ما اقدام به بيان قواعد كلي حقوق قرارداد نموديم، متوجه وجود استثنائاتي شديم.
9. رسيدن، نايل شدن (reach): نايل شدن؛ كسب كردن؛ رسيدن به
الف. طرفين اختلاف سرانجام پس از چندين سال مذاكره {براي حل اختلاف} به توافق رسيدند.
ب. ما تنها از طريق مذاكره ميتوانيم به توافق برسيم.
ج. پس از چانهزنيهاي بسيار سخت به توافق رسيديم.
10. مستاجر (tenant): شخصي كه براي استفاده از يك اتاق، ساختمان، زمين، آپارتمان، يا ديگر ابنيه، اجاره پرداخت ميكند.
الف. مستاجرش بدون پرداخت اجارهبها رفت.
ب. يكي از شروط توافقنامه مقرر ميدارد كه مستاجر بايد {هزينههاي} تعميرات ساختمان را بپردازد.
ج. مشكل است خانهاي را فروخت كه مستاجر {در آن} سكونت دارد.
اشتباه (2) Mistake (2)
الف. عليالاصول، وقتي بين طرفين براساس يك اشتباه مشترك، توافق حاصل شود، قانون قايل به فسخ قرارداد نميباشد به استثناي موارد زير كه ميتوان قراداد را فاقد اعتبار اعلام كرد:
• اگر موضوع قرارداد موجود نبوده و هيچكدام از طرفين از آن اطلاع نداشتهاند.
• اگر كسي راجع به خريد چيزي قرارداد منعقد كند كه آن چيز قبلا متعلق به خودش بوده است.
• اگر قرارداد بر اين فرض منعقد شده باشد كه شخص زنده ميباشد در حاليكه واقعا زنده نيست. بعنوان مثال قرارداد منعقده برمبناي اينكه مستاجر هميشه زنده باشد، به دليل اشتباه باطل ميباشد.
ب. زماني كه طرفين در خصوص يك امر اساسي راجع به قرارداد، مرتكب اشتباه متقابل شوند، اما هر كدام يك اشتباه متفاوت كرده باشند، {در اين صورت} ايجاب و قبول با يكديگر تطابق نداشته و قرارداد بوجود نيامده است.
ج. جاييكه {شخص} الف توافق ميكند كه يك دستگاه رنگ روغن كه به نظر وي اصلي بوده است، از {شخص} ب كه در واقع در نظر ب غيراصلي است بخرد، {در اينصورت} اشتباه يكجانبه رخ داده است؛ زيرا ب به چيزي علم دارد كه الف علم ندارد. در چنين شرايطي هيچ قراردادي نميتواند وجود داشته باشد زيرا ايجاب الف و قبول ب همخواني ندارند. در واقع طرفين هرگز توافق ندارند. هيچ تطابقي بين ايجاب و قبول و هيچ قراردادي بين طرفين وجود ندارد.
تمرينهاي درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. وقتي اشتباه مشترك وجود دارد، تحت چه شرايطي يك قرارداد قابل فسخ است؟
Generally, where the agreement has been reached between the parties on the basis of a common mistake, the law will not provide for cancellation of the agreement with the exception of the cases where the contract can be declared void.
2. چگونه يك اشتباه متقابل منجر به اين ميشود كه يك قرارداد باطل اعلام گردد؟
In the event that each party has made a different mistake, the offer and acceptance have not corresponded with each other and a contract has not come into existence.
3. چگونه يك قرارداد مشتمل بر اشتباه يكطرفه ميتواند باطل اعلام شود؟
In the circumstances, there can be no contract because the offer and acceptance do not correspond. For example, if A agrees to buy an oil painting machine from B which A believes to be a genuine one but which is in fact to B s knowledge a copy.
4. مفهوم حقيقي «باطل كردن» در مورد اشتباه يكطرفه چيست؟
Actual implication of "void" in the case of a unilateral mistake is that the parties to a contract are never in agreement and there is no correspondence of offer and acceptance and no contract between them.
ب. جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Cancellation (2) belong to (10) reached (1) aware (5)
Correspond (7) exception (3) tenant (9) copy (8)
Assumption (6) declare (4)
1. مذاكرهكنندگان به توافقات وسيعي در خصوص مسايل اصلي رسيدند.
2. خريدار توافق كرد كه دستگاه مطبوعكنندهي هوا را خريداري كرده و تسليم آن ظرف كمتر از يك ماه صورت بگيرد و اگر موعد، رعايت نشود شرط فسخ وجود داشته باشد.
3. اگر شركت كالاي پايداري را به ديگري بفروشد، {در اينصورت} اين يك اصل است نه يك استثنا كه ثمن نبايد پس از تحقق بيع، دوباره تنظيم شود.
4. خريدار ميتواند اگر قصور فروشنده در ايفاي هر يك از تعهداتش منجر به نقض اساسي قرارداد شود، قرارداد را بياعتبار اعلام كند.
5. از قرن اخير، قضات از نياز به نظارت كردن بر آزادي قراردادها آگاهتر شدهاند.
6. برخلاف اصل برابري قدرت معاملاتي در حقوق قراردادهاي معمولي، قراردادهاي الحاقي نتيجهي برتري تجاري يكي از طرفين ميباشد.
7. مشكل ايجاد ميشود؛ چرا كه اسناد تبادلي واقعي، با يكديگر تطابق ندارند.
8. آيا به لحاظ قانوني ميتوانم از يك سيدي صوتي جهت استفاده شخصي به گونهاي كه بتوانم در ماشينم آنرا بگذارم، يك كاست كپي كنم؟
9. شخصي كه نسبت به يك زمين در طول حياتش حق دارد متصرف عُمري ناميده ميشود.
10. اين مال به من تعلق ندارد كه بتوانم آنرا بفروشم.
درس سي و يكم Thirty-one
بررسي كلمه
1. زيانديده (aggrieved): خسارت يا صدمه ديده؛ متضرر
الف. در صورت عدم ايفاي تعهد، زيانديده ميتواند مدت زمان ديگري را براي ايفاي تعهد تجويز نمايد.
ب. طرف متضرر حق اجراي عين تعهد را دارد.
ج. هر گونه عدم ايفاي تعهد، به طرف زيانديده حق خسارت ميدهد.
2. محروم كردن، سلب كردن (deprive): گرفتن؛ مانع شدن از؛ ممانعت از تمتع يا استفاده از چيزي
الف. هيچ كس نبايد از حقوق مدني محروم شود.
ب. يك از عناصر مهم سرقت، قصد محروميت دايم مالك از مال است.
ج. براي {تحقق} ربودن بايد قصد وجود داشته باشد كه {اين قصد} بعنوان قصد محرومكردن دايم مالك از مالش تعريف ميشود.
3. مشخص كردن، تعيين كردن (determine): پيبردن يا تعيين كردن چيزي بطور دقيق و بدون ترديد؛ مشخص كردن
الف. طرفين در تعيين مفاد قرارداد آزاد هستند.
ب. طرفين ميتوانند تعيين يك شرط را به بعد موكول كنند.
ج. طرفين ميتوانند شيوهاي را براي تعيين قيمت مقرر نمايند.
4. منقضي شدن، سپري شدن (expire): سپري شدن؛ تمام شدن يا به پايان رسيدن؛ ديگر معتبر نبودن
الف. اجارهنامهي فعلي ما در مورد خانه، ماه بعد منقضي خواهد شد.
ب. از آنجا كه گواهينامهي من منقضي شده بود، نميتوانستم رانندگي كنم.
ج. حق تاليف پنجاه سال پس از فوت مولف منقضي ميشود.
5. قصور، عدم ايفا (failure): عدم اجراي چيزي كه نياز يا لازم است؛ انجام چيزي را به فراموشي سپردن
الف. او {آن زن} به خاطر قصور وي {آن مرد} در رعايت قرارداد، ادعاي خسارت كرد.
ب. طرف قرارداد براي مذاكره آزاد است و در قبال عدم رسيدن به توافق، مسئول نيست.
ج. اين محصول به مدت شش ماه در برابر نقص فني يا عيب قطعات، داراي ضمانت است.
6. پيشبيني كردن (foresee): پيشبيني كردن؛ پيبردن يا دانستن اينكه چيزي در آينده ميخواهد اتفاق بيافتد.
الف. اين وقايع نميتوانسته قابل پيشبيني باشد.
ب. طرف ناقض تعهد، تنها بخاطر خسارت پيشبيني شده مسئول است.
ج. خسارات مورد ادعا نبايد از صدماتي كه طرف ناقض در زمان انعقاد قرارداد پيشبيني ميكرده است، تجاوز نمايد.
7. اصل (principle): يك نظريهي اساسي؛ يك قاعده يا نظريهي كلي كه مبناي چيزي {ديگر} باشد
الف. طرفين ميتوانند توافق نمايند كه قرارداد بايد تحت نظارت «اصول كلي حقوقي» باشد.
ب. اصل تساوي فرصت براي همه، به خوبي در قانون اساسي ذكر شده است.
ج. شما بايد با رجوع به اصول كلي حقوق قراردادها، راهحلي براي اين مشكل بيابيد.
8. بيمبالات، بياحتياط (reckless): بيدقت؛ بدون انديشه يا مراقبت راجع به عواقب يا خطرات مربوطه
الف. او شخصي را با بياحتياطي در رانندگي كشت.
ب. فروشنده اظهارات را با بيتفاوتي {از روي} بيمبالاتي راجع به اينكه درست هستند يا نادرست، بعمل آرود.
ج. كشتن عمدي شديدتر از كشتن از روي بيمبالاتي يا غفلت تلقي ميشود.
9. دقيق، شديد، سخت (strict): مو به مو، موشكافانه، دقيق
الف. در بعضي كشورها سانسور شديد اجرا ميشود.
ب. دولت در نظر دارد امسال محدوديتهاي شديدي بر مخارج عمومي وضع نمايد.
ج. اصل قرارداد، رعايت دقيق تعهد است.
10. خاتمه دادن، فسخ كردن (terminate): پايان بخشيدن؛ از بين بردن؛ لغو كردن
الف. ايجاب، زماني كه رد {ايجاب} به ايجاب كننده ابلاغ شود، از بين ميرود.
ب. توافق فيمابين ما فيالفور فسخ ميشود.
ج نقش يك شرط اساسي در قرارداد، به طرف بيتقصير حق ميدهد كه قرارداد را فسخ تلقي كند.
حق فسخ قرارداد (1) Right to Terminate the Contract (1)
مادهي 7.3.1 اصول UNIDROIT مقرر ميدارد:
الف. طرف قرارداد ميتواند قرارداد را فسخ كند زماني كه قصور طرف ديگر در ايفاي تعهد به موجب قرارداد منجر به نقض اساسي تعهد شود.
ب. در تعيين اينكه آيا كوتاهي در اجراي تعهد منجر به نقض اساسي ميشود يا نه، بطور خاص بايد {موارد زير} مورد ملاحظه قرار گيرد كه آيا:
1: عدم ايفاي تعهد اساسا زيانديده را از آنچه كه به موجب قرارداد ميتوانسته انتظار آنرا داشته باشد محروم ساخته يا نه؛ مگر اينكه طرف ديگر پيشبيني نميكرده يا معمولا نميتوانسته چنين نتيجهاي را پيشبيني كرده باشد؛
2: به موجب قرارداد، رعايت شديد تعهدي كه به اجرا درنيامده است، داراي اهميت بسيار است.
3: عدم ايفاي تعهد ممكن است عمدي يا {از روي} بيمبالاتي باشد.
4: عدم ايفاي تعهد، اين اعقتاد زيانديده را مدلل ميسازد كه نميتوان بر ايفاي تعهد طرف ديگر در آينده اعتماد كرد.
5: طرف ناقض تعهد از خسارت نامتناسب در نتيجهي تدارك يا ايفاي تعهد در صورت فسخ قرارداد، متضرر خواهد شد.
ج. در صورت تاخير نيز زيانديده ميتواند قرارداد را فسخ كند، {البته} اگر طرف ديگر قبل از انقضاي زمان مقرر در مادهي 7.1.5، از ايفاي تعهد سر باز زند.
تمرينهاي درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. اصطلاحي كه در صورت قصور طرف قرارداد از ايفاي تعهد {مندرج} در قرارداد بكار ميرود چيست؟
The term concerned is "non-compliance".
2. اگر يك طرف قرارداد نتوانست حادثهاي را كه منجر به محروميت طرف ديگر ميشود پيشبيني كند، آيا آن حادثه ميتواند عدم ايفاء تلقي شود؟
No, that is if one party to a contract could not foresee the event which deprive the other party, it does not regard non-performance.
3. چه اصطلاحي بكار ميرود در صورتي كه عدم ايفاي تعهد از روي بياحتياطي يا عمدي باشد؟
In this event, the term "fundamental non-performance" applies.
4. آيا يك طرف قرارداد ميتواند در صورتيكه تاخير قرارداد از زمان مقرر فراتر رود، قرارداد را فسخ كند؟
Just the aggrieved party can terminate the contract if the other party delays the performance of the contract beyond the time allowed.
ب. جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Terminated (1) aggrieved (4) foreseen (6) strict (7)
Principles (2) deprived (10) failure (9) expire (8)
Determined (3) reckless (5)
1. يك قرارداد ميتواند به صرف توافق طرفين، اصلاح و يا فسخ شود.
2. سوالات مربوط به مسايلي كه صراحتا در قانون مدني حل و فصل نشدهاند، بايد با هماهنگي اصولي كلي كه بر آن استوار است، حل و فصل شوند.
3. اگر قيمت براساس وزن كالا مشخص شود، در صورت شك، بايد با وزن خالص تعيين گردد.
4. اگر پرداخت مبلغي پول به تاخير افتد، زيانديده مستحق منافع آن مبلغ خواهد بود.
5. رانندگي از روي بياحتياطي مستلزم اثبات اين است كه خوانده در مديريت اتوميبل عمدا با بياحتياطي و عدم توجه به امنيت ديگران عمل كرده باشد.
6. طرف قرارداد مسئول {پرداخت} خسارات ايجاد شده از طريق عدم ايفاي تعهد ميباشد؛ مگر اينكه طرف ناقض چنين نتيجهاي را پيشبيني نكرده باشد.
7. مسئوليت مطلق جايي اعمال ميشود كه شخص عليرغم فقدان تقصير يا غفلت، مسئول باشد.
8. حق تاليف هميشه در 31 دسامبر سال انقضا، منقضي ميشود.
9. عدم تسليم، شامل تمام مواردي ميشود كه تسليم به نحو لازم، صورت نگرفته باشد.
10. خسارات هم شامل هر گونه زياني كه به بار آمده ميشود و هم هر گونه منفعتي كه از آن محروميت صورت گرفته است.