خلاصه: امريکاييها به شدت دنبال بهانه هستند تا در مسير برجام سنگاندازي کنند و ايران را هرطوري که شده از بازار نفت کنار بگذارند.
به گزارش خبرگزاري تسنيم، محمود خاقاني، کارشناس بينالمللي انرژي نوشت: "صنعت نفت از روزگار فروغ خود فاصله گرفته و شايد تا 10 سال آينده به پايان دوراني برسيم که نفت يکي از بااهميتترين بازارهاي جهاني بود. حتي اگر دقيقتر ترکيب بازار بينالمللي نفت را بررسي کنيم، بازار نفت امسال نسبت به بازار سال گذشته نيز از نظر اهميت افت کرده اما هنوز زمان آن نرسيده که افول اهميت نفت به به قدري شديد شود که اين بازار را به چالش بکشاند چراکه دلار امريکا با بحران ارزش مواجه شده و اين بحران براي اين کشور در حال تشديد است و همين مسئله باعث شده ترامپ، رئيسجمهور امريکا، به عنوان نماينده و طرفدار صنايع نظامي و نفت جمهوريخواهان، با کمک تيم اقتصادي خود تلاش کند با آزادسازي صادرات نفت و LNG امريکا و سپس رقص شمشير با خاندان سعودي، براي دلار يک پشتوانه نفتي فراهم آورد.
به نظر ميرسد امريکاييها به شدت در حال کار روي اين موضوع هستند و در اين ميان، ايران مهمترين مشکلي است که دارند، به همين دليل هم دنبال بهانه هستند تا در مسير برجام سنگاندازي کنند و ايران را هرطوري که شده از بازار نفت کنار بگذارند. آنها به سختي تلاش ميکنند؛ ازاينرو دولتمردان و نمايندگان مجلس ما بايد بسيار محتاط باشند و سياستهاي خود را به نحوي بچينند که اولا به جبهه امريکا مجال حذف ايران از بازار نفت را ندهند و دوم اينکه در داخل نيز شرايطي فراهم آورند که صنعت نفت و انرژي بتواند براي سالهاي پيش رو پابرجا بماند.
در اين مسير يکي از اقداماتي که دولت در دستور کار گذاشته و البته فعلا در پيچ مجلس مانده، افزايش قيمت حاملهاي انرژي است که به نوعي ميتواند براي صنعت نفت و انرژي سرنوشتساز باشد، چراکه معتقدم درآمدهاي نفتي ما در بودجه سال آينده بهاحتمال بسيار زياد محقق نخواهد شد اما هزينههايي که مخالفان در بودجه 97 به دولت اعتدال تحميل ميکنند، صددرصد محقق ميشود که ثمره آن افزايش کسري بودجه است و ميتواند کشور را به بحراني عظيم بغلتاند که به مراتب از بحران رکود اقتصادي اخير، سختتر باشد.
از رفتار امريکا و کشورهاي اروپايي چنين برميآيد که به دنبال نفت گران نيستند و سقف مد نظر آنها براي هر بشکه نفت حدود 60 دلار است در حالي که بررسي وضعيت فعلي عرضه و تقاضا در بازار نفت نشان ميدهد قيمت نفت بايد کمتر از اين ميزان باشد. از اين رو براي اينکه در مدت باقيمانده تا کنار رفتن نفت، بازار در سطحي که آنها تمايل دارند حفظ شود، نياز دارند يا در بازار التهاب حاکم باشد يا يک سري توليدکنندگان را از بازار بيرون برانند تا قيمت در سطح فعلي باقي بماند؛ به همين دليل است که امريکاييها مدام در پي سنگاندازي در توافق هستهاي با ايران هستند تا حتي اگر شده به قيمت تحريم نفتي ايران، اهداف خود را در بازار نفت به ثمر بنشانند و سالهاي باقيمانده از عمر بااهميت بازار نفت را بگذرانند.
در اين ميان شواهدي که نشان ميدهد آفتاب بازار نفت در حال غروب است، کم نيست. يکي از علايم مهم غروب قريبالوقوع آفتاب صنعت نفت، تصميم عربستان براي فروش آرامکو است تا از محل درآمد آن، اقتصادي براي خود تعريف کند که وابسته به درآمدهاي نفتي نباشد. سوال اين است که اگر قرار بود يکهتازي بازار نفت ادامه داشته باشد و ارزش آرامکو روز به روز افزايش يابد، آيا عربستان که به نظر نميرسد فعلا به پول اين شرکت نيازي داشته باشد آن را ميفروشد؟ در سوي ديگر دنيا، نروژ که يکي از بزرگترين توليدکنندگان نفت در اروپا محسوب ميشود و حساب ذخيره ارزي هزار ميليارد دلاري دارد و تاکنون از محل اين حساب در صنعت نفت جهان سرمايهگذاري ميکرد، اخيراً تصميم گرفته است وارد سرمايهگذاريهاي صنعت نفت نشود و فقط در حوزه انرژيهاي تجديدپذير سرمايهگذاري کند.
بر همين اساس معتقدم ما نيز بايد براي 10 سال باقيمانده از عمر جهاني صنعت نفت برنامهريزي کنيم و در گام اول، پيش از تصويب نهايي لايحه بودجه سال آينده، تلاش خود را براي به ثمر نشستن معدود اصلاحات انجامشده در اين لايحه و بهخصوص افزايش قيمت حاملهاي انرژي به کار گيريم؛ چراکه اين اقدام، مشروط بر متعهد ماندن دولت به صرف منابع حاصل از آن، ميتواند منجر به وقوع اتفاقات مثبت در بسياري از حوزههاي اقتصادي و اجتماعي کشور بهخصوص در حوزه صنعت نفت اعم از بالادستي و پاييندستي شود. پيشنهاد من به مجلس دهم اين است که در تصويب لايحه بودجه 97 با افزايش قيمت حاملهاي انرژي موافقت کند و مردم را نيز براي پذيرش اين امر توجيه کند تا هم جلوي قاچاق سوخت گرفته شود و هم فرصتي فراهم آيد که از محل درآمدهاي حاصل از اين محل، سطح رفاه اقشار ضعيف جامعه بهبود يابد و از سقوط ارزش ريال در برابر دلار نيز جلوگيري شود.
از سوي ديگر اگر مجلس دهم به اشتباه مجلس هفتم براي تثبيت قيمت فرآوردههاي نفتي تن ندهد و اين ريسک را بپذيرد که قيمت سوخت را افزايش دهد، اولا دولت ميتواند با دست يافتن به درآمدهاي جديد از اين محل، ماليات بخشهاي مولد را کاهش دهد تا توليد جان بگيرد، ضمن اينکه سرمايهگذاري در بخشهاي پاييندستي صنعت نفت مانند پالايشي پتروشيمي، نيروگاهي و همچنين ساير حوزههاي مربوط به انرژي، مانند توليد و انتقال برق مقرونبهصرفه ميشود و علاوه بر تشويق سرمايهگذار داخلي براي حضور در اين بخشها، خارجيها نيز رغبت پيدا ميکنند تا بهصورت مشارکتي با طرفهاي ايراني در بخش پاييندستي صنعت نفت وارد سرمايهگذاري شوند.
در اين شرايط سرمايهگذاري در حوزه پاييندستي صنعت نفت ايران مقرون بهصرفه خواهد شد و اين مسئله ميتواند حضور سرمايهگذار در صنايع بالادستي صنعت نفت را در حدود 10 سال باقيمانده از اثرگذار بودن صنعت نفت توجيهپذير کند جداي از اين مسئله از آنجا که ايران، خود بازار بزرگي براي مصرف انرژي است و همچنين دروازه مرکزي نيز محسوب ميشود، سرمايهگذاري با چشمانداز 30 ساله نيز در آن قابل توجيه خواهد بود؛ چراکه در حال حاضر کشورهاي توسعهيافته به واسطه مسائل محيط زيستي، به صنايع پيشرفته دوره چهارم روي آوردهاند که آنها را به زودي از مصرف سوختهاي فسيلي بينياز ميکند اما ايران و اغلب کشورهاي همسايه هنوز در بند صنايع دوره اول و دوم ماندهاند و از آنجا که احتمالا تا حدود سه دهه آينده نميتوانند به صورت گسترده صاحب تکنولوي پيشرفته شوند، بازار مصرف انرژيهاي فسيلي و مشتريان سرمايهگذاريهاي جديد محسوب ميشوند؛ ما چارهاي جز اين نداريم که براي اين وضعيت برنامهريزي کنيم و واقعيسازي قيمت سوخت، اولين گامي است که ميتوانيم در اين مسير برداريم."