مقدمه
مدتي قبل در جلسة يکي از مؤسسات خيريه که هدف خيرخواهانهاي را دنبال ميکند و علاقهمند است تا در عرصة کارآفريني و اشتغال ايفاي نقش کند، با آقاي دکتر فرزين که در دفاتر وابسته به سازمان ملل شاغل هستند آشنا شده و دربارة امکانات و زمينههاي همکاري اين نهاد بينالمللي در ساير کشورها گفتگوي مختصري داشتم. مقرر شد به منظور آشنايي بيشتر با ابعاد فعاليتهاي اين نهاد بازديدي از دفتر مشار اليه داشته باشم. بر اساس هماهنگي قبلي اين اقدام انجام گرفت. در جلسة مذکور با توضيحات ايشان شناخت بنده از ابعاد مختلف مأموريت و اهداف دفاتر سازمان ملل بيشتر شد و وقتي مقايسهاي بين اهداف سازمان ملل متحد و نيت خيرخواهانة واقفين داشتم، به اين نتيجه رسيدم مناسب است تا با بضاعت اندک، رسالت اين دو نهاد مردمي و دولتي را مقايسة مختصري کنم.
در اين رابطه گفتگوهايي با آقايان نصرآبادي و اوسطي انجام دادم و ايشان هم قبول کردند تا بخشي از مطالب را استخراج کنند. ثمرة اين تلاشها مجموعة مختصر کنوني است؛ هر چند مطالب بسيار خلاصه بوده، ولي اميدوارم سرفصلي باشد براي تحقيق و پژوهشهاي بعدي جهت بررسي همهجانبة اهداف و رسالت اين سازمانها و ارتباط آنها با نهاد وقف در جوامع اسلامي. و آرزومندم حاصل اين همانديشيها بتواند در عمل گِرهي از مشکلات نيازمندان ملل عالم را بگشايد.
اين تحقيق از سه بخش تشکيل شده است. در بخش اول به بررسي پيشينة وقف و نوعدوستي در دوران قبل و بعد از اسلام خصوصاً در ايران پرداخته شده است. بخش دوم، سازمان ملل متحد و ساختار آن و نيز ساختار و عملکرد سازمان کنفرانس اسلامي را بررسي ميکند. در بخش سوم نيز برخي از موقوفات مهم و برجسته و تاريخچه و اهداف آنها معرفي شده و در انتها با مقايسة دادههاي موجود، نتيجهگيري شده است.
بخش اول:
پيشينة وقف
در بين مردم عالم و اديان مختلف همواره نوعدوستي و کمک به همنوعان امري پسنديده و مطلوب بوده است. پيروان اين اديان با بخشش و يا وقف قسمتي از اموال خود در راه کمک به همکيشان و برگزاري مراسم مذهبي يا ادارة معابد و عبادتگاهها به اين مهم ميپرداختند. اين اقدامات نشان ميدهد بشر از هنگامي که زندگي جمعي را آغاز کرده است،در حل مشکلات، همکاري و مشارکت جامعه را به عنوان يک امر مهم و ماندگار تلقي نموده و همواره سعي کرده در عمل، نامي از خود به يادگار بگذارد. شادروان علي اصغر حکمت در تاريخ اديان مينويسد:
در مدنيت بابل، معبد نقش بسيار مهم دارد ... در آنجا بوده است که مدارس براي تعليم منشيان و نويسندگان خط ميخي برپا کرده و اين طبقه را تربيت مينمودهاند. اضافه بر آن،معبد مرکزيت کسبي و تجاري نيز داشته است(1) .
ويل دورانت مي نويسد:
و اينان (کاهنان) حکمت و درايت فراوان داشتند به طوري که بسياري از مردم سرمايههاي خود را براي بهرهبرداري به ايشان ميسپردند. کاهنان با شرايطي سهلتر از ديگر وامدهندگان، به مردم قرض ميدادند و گاهي به درويشان و بيماران، بدون درخواست فايده، وام ميدادند... عيسي مسيح گويد: بينوايان را شما همواره با خود داريد... او به ثروتمندي که از او پرسيد علاوه بر احکام عشره چه کند پاسخ داد: مايملک خود را بفروش و به فقرا بده(2) .
به قوم يهود، درس نيکوکاري را چنين آموختند: «اگر يکي از برادرانت فقير باشد، دل خود را سخت مساز و دستت را بر برادر فقير خود مبند، بلکه البته دست خود را گشاده دار و به قدر کفايت موافق احتياج به او قرض ده»(3) .
در کتاب مذهبي زرتشتيان (اوستا) چنين آمده است:
«خشتي مجا اهورايي آييم درگو بيوددت و استرم»؛ يعني: اهورا مزدا از کسي خشنود است که بينوايان را دستگيري کند.
در طبيعت برابري نيست، ما بايد آن را ايجاد کنيم. خداوند متعال تمام افراد را يکسان نيافريده، از اين جهت هميشه افرادي پيدا ميشوند که از ديگران ناتوانتر و ضعيفتر هستند. پيامبران الهي توصيه ميکنند به اين گونه افراد کمک کنيد و رسيدگي به محرومان و مستمندان را از وظايف پيروان خود قرار دادهاند. در مذهب زرتشتي هر کس موظف است يک دهم درآمد خود را صرف داد و دهش و خيرات و کمک به فقرا و مستمندان کند. «نياکانمان باور داشتند که دهش بايد به گونهاي همگاني انجام شود نه دست به دست، که بيگمان فراگرد (جامعه) را به يک گونه تنبلي و گداپروري وا ميدارد»(4) .
در جامعه يونان باستان صدقه و خيرات نيز برقرار است و مؤسسات بسياري براي پذيرايي بيگانگان، معالجة بيماران و حفظ پيران و فقيران برپاست. «ارسطو توصيه ميکند که: مازاد خزانة عمومي را بين مردم بيچيز چنان تقسيم کنند که هر کس بتواند مزرعة کوچکي براي خود بخرد».
روميان با نظام مؤسسات کنيسه و مؤسسات خيريه آشنا بودند. اين مؤسسات به اداره فقيران و ناتوانان ميپرداخت و اموالي به اين مؤسسات اختصاص مييافت تا به مصرف فقرا وناتوانان برسد.
هنگام فتح شوش، در بقعة دانيال نبي سندي به دست آمد که به موجب آن گنجي براي پرداخت وامهاي بدون ربح اختصاص يافته بود. خليفه دستور داد که گنج بهدستآمده به بيت المال منتقل شده، طبق دستور مندرج در سند عمل شود(5) .
وقف در اسلام
از ابتدا در اسلام بر انجام کارهاي خير و انفاق در راه خدا تأکيد بسياري شده است. اگر چه مستقيماً آياتي در ارتباط با وقف اموال وجود ندارد و حتي کلمة وقف در قرآن(6) به مفهوم اصطلاحي آن به کار نرفته است، اما با وجود اين از همان سالهاي اوليه که اسلام در مدينه قدرت سياسي پيدا کرد به مسئلة وقف توجه شد. چنانکه گفته شده است، اولين وقف در اسلام توسط پيامبر و پس از غزوة احد صورت گرفت. پس از جنگ، پيامبر هفت نخلستان را که شخصي يهودي به نام مُخَيريق وصيت کرده بود در صورت کشته شدنش در جنگ در اختيار پيامبر قرار بگيرد، بر مسلمانان وقف کردند(7) .
حضرت علي (ع) نيز عليرغم زندگي زاهدانة خود، اراضي واملاکي در اختيار داشتند که بسياري از آنها توسط ايشان آباد شده بود. درآمد اين املاک در زمان حيات حضرت صرف کارهاي خير ميشد و پس از خود نيز مقرر کرده بودند که اين اموال در چه راهي مصرف شود. بنابراين شايد اولين وقفنامة رسمي در اسلام همان وصيتنامة حضرت علي (ع) باشد که در آن، دربارة اموال و املاک خود سخن گفته، بسياري از آنها را در زمرة صدقه قرار دادهاند و رسيدگي و نظارت بر کلية اين اموال را نيز بر عهدة امام حسن (ع) قرار دادهاند.
با توجه به آنچه گفته شد ميتوانيم تصور کنيم که اگر چه لفظ صريح وقف در قرآن به مفهوم مورد نظر ما ذکر نشده است، اما صدقه و صدقة جاريه دقيقاً در مفهوم وقف بهکار رفته است. پيامبر (ص) در اين مورد حديثي نقل فرمودهاند که دستورالعمل واقفان قرار گرفته است. پيامبر فرمود: «إذا مات بن آدم انقطع عمله إلّا من ثلاثة: صدقة جارية أو علم ينتفع به أو ولد صالح يدعو له»؛ زماني که فرزند آدم بميرد پروندة عمل او بسته ميشود مگر از سه چيز: صدقة جاريه، علم مفيد و فرزند صالحي که براي او دعا کند(8) .
امام صادق(ع) نيز فرمودند: «ليس يَتبع الرّجلَ بعد موته إلي يوم القيامة إلا ثلاثة: موقوفة لا تورث أو سنة هدي سنّها فکان يعمل بها و عمل بها من بعده أو ولد صالح يستغفر له»: بعد از مرگ، تنها سه چيز براي انسان سود دارد: موقوفهاي که قابل ارث نباشد؛ يا روش درستي که برقرار کرده و خود او و بعد از او ديگران به آن عمل کرده باشند؛ يا فرزند خوبي که براي او طلب آمرزش کند(9) .
در مجموع ميتوان گفت که احکامي مانند زکات، خمس، صدقه و وقف در اسلام دربردارندة گسترش عدالت و مساوات و عادلانهتر کردن توزيع ثروت در جامعه است.
وقف در ايران بعد از اسلام:
پيدايش سنت حسنة وقف به صورت اسلامي همراه با ساير سننِ واجب و مستحب اسلام به وسيلة مناديان اسلام، از سالهاي 21 و 22 ق مطابق با سال 651 م (زمان فتح ايران به دست مسلمانان) بهتدريج در ايران مرسوم شد، هر چند در ابتدا داراي تشکيلات منظمي نبوده است.
در دورة سلجوقيان (1037 ـ 1175 م) و در دورة صفويان (1502 ـ 1736م) و در دورة قاجاريان (1786 ـ 1925م) فعاليتهاي وقفي در ايران گسترش يافت.
در دورة سلجوقيان، خواجه نظام الملک وزير باتدبير ملکشاه سلجوقي موقوفات زيادي را براي احداث و نگهداري و ادارة نظاميههاي خود ايجاد کرد.
توسعة موقوفات در کشور ايران در زمان شاهان صفوي به اوج خود رسيد؛ به طوري که شاه عباس اول همة اموال و املاک خود را وقف کرد و به تبعيت از اين پادشاه، ساير ثروتمندان و حاکمان آن زمان در سراسر ايران نيز به امر وقف مبادرت ورزيدند.
در کتاب تاريخچة اوقاف اصفهان آمده است:
...در اواخر دورة حکومت صفويه، املاک و باغها و اراضي اصفهان به حدي وقف شده بود که براي موقوفات جديد، زمين طِلق در اصفهان پيدا نميشد. مردم اصفهان براي وقف ناچار از اراضي اطراف کاشان و جاهاي ديگر استفاده ميکردند؛ و هماکنون بسياري از املاک اطراف کاشان، وقف مدرسة سلطاني اصفهان است(10) .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 و در دوران جمهوري اسلامي توجه ويژهاي به وقف صورت گرفته است؛ به طوري که در ابتدا «سازمان حج و اوقاف» و سپس «سازمان اوقاف و امور خيريه» به طور خاص به مديريت موقوفات پرداخت. اين امر سبب گرديد تا با همّت خيّران و نيکوکاران ميزان موقوفات جديد در اين دوره افزايش يابد.
وقف در کشورهاي غربي:
همانگونه که در قسمت «پيشينة وقف» اشاره شد، ساير اديان و ملل نيز به امر نيکوکاري و نوعدوستي اهتمام داشته و دارند، به طوري که در دورههاي کنوني نهادها و سازمانهايي مشابه وقف اسلامي نيز به وجود آمدهاند که در ادامه بهاختصار به برخي از آنها اشاره ميگردد:
1- تراست(Trust): مفهوم اين واژه در ارتباط با وقف عبارت است از: انتقال مال منقول يا غير منقول که مالک آن، تسلط قانوني بر آن را به انساني امين منتقل ميکند و آن فردِ امين متصدي مديريت و سوددهي آن مال ميگردد تا به دست استفادهکنندگان از آن مال ـ که مالک مشخص کرده است ـ برسد.
در تعريف ديگر نيز چنين آمده است: ترتيبات قانوني که به موجب آن اموال يا داراييها از مالک به شخصي ديگر (امين) منتقل ميشود تا وي در جهت منافع يک يا چند نفر به اداره آن بپردازد(11) .
نظام يا نهاد حقوقي تراست در حقوق آمريکا و انگلستان در برابر نهاد حقوقي «الموسسه» (نظام وقفي مخصوص کليسا و امثال آن) به وجود آمده و اين دو نهاد از جهاتي با هم فرق دارند. در انگلستان هدف از نهاد حقوقيِ تراست، حمايت از بيوهزنان و کودکان و نيز انجام کارهاي عام المنفعه بوده است(12) .
2- Endowment: اصطلاحاً يعني کمک خيرخواهانة فرد يا نهاد در قالب پول يا دارايي يا هرگونه منبع درآمد دائمي به بنيادي خيريه يا دانشکده يا بيمارستان و يا هر نهاد ديگر(13) .
3- Foundation : نهادي است غير تجاري، غير انتفاعي و غير دولتي که با هدف آماده ساختن و بالا بردن سطح افراد يا موسسات ديگر (مردميو يا دولتي) کمکهاي مالي را به نهادهاي غير انتفاعي ديگر (از جمله جمعيتهاي خيريه) ميرساند(14) .
تقريباً اکثر فعاليتهاي خيريه و عامالمنفعه با ماهيت عناوين فوق انجام ميگيرد. در فرانسه براي سامان دادن به اوقاف و امور خيريه و براي استفادة بهينه از تلاشهاي پراکنده و فردي نيکوکاران و خيرين، بنياد اوقاف و امور خيرية فرانسه تشکيل شدهاست(15) . اين بنياد در زمينههاي کمک به اجتماعي زيستن، امدادرساني به سالمندان، کودکان، معلولان، امداد بينالملل و خدمات اورژانس، بهداشت و سلامت همگاني، تحقيقات پزشکي و امور فرهنگي فعاليت دارد.
در کشور آلمان که يکي از کشورهاي موقوفهخيز و باني بنيادهاي جهان است، به اين امر توجه ويژهاي شده است(16) . بيشترين تعداد موقوفات به مقاصدي چون تکاليف اجتماعي (8/33 درصد موقوفات)، آموزش، تعليم و تربيت (21 درصد)، دانش، پژوهش و آموزشعالي (1/11 درصد)، هنر و فرهنگ (5/9 درصد اختصاص يافته است.
همچنين در برخي مناطق مؤسسات خيريه به دو گونه طبقهبندي ميشوند:
1) مؤسسات خيرية خاص(Private foundation): شامل مؤسسات خيرية تأسيسشده توسط افراد مستقل يا مؤسسات خيرية وابسته به شرکتهاي تجاري يا مؤسسات خيريه فعال و عملياتي؛
2) مؤسسات خيرية عمومي(Community foundation): اين گونه مؤسسات توسط گروهي از اشخاص با هدف خدمت به بخشي از جامعه يا محلة خود تأسيس ميشوند(17) . هر دو گروه به فعاليتهاي عامالمنفعه ميپردازند.
نويسنده: نادر رياحي ساماني