جدال هاي ديني در باره مشارکت زنان در انتخابات-قسمت ششم
1390/4/24
چرا گرفتار افراط و تفريطيم
سرمقاله دوم:
(ش 126 پنج شنبه 15 دي ماه 1339) (به قلم مدير روزنامه تجدد ايران) (ص 1، 4)
ما چرا اين طوريم؟ در موافق گويي و مجيز خواني راه افراط ميگيريم. در اختلاف نظر گرفتار تفريط و غرض...!
در مديحه سرايي ذليل و بي مقدار و پست، در کوبيدن حريف اگر فرصت يافتيم کم رحم و بيگذشت. اين دليل ضعف است و نشانه انحطاط اخلاق و زبوني يک قوم...!
موارد خيلي است. من باب مثل آقاي کمرهاي مردي است معمّر و درس خوانده به اصطلاح روشن فکر و تجدّد خواه، معتقد است که اگر زنان در انتخابات صاحب رأي و نظر باشند بد نيست، آن را مفيد و لازم ميداند. من با ايشان صحبت کردهام. با اين که معترف است که اساسا مسأله رأي و رأي دادن و رأي گرفتن مطرح نيست تا وارد اين بحث بشويم که زنها رأي بدهند يا ندهند، مع هذا عقيدهاش همانهاست که نوشته و من به عنوان آزادي فکر و بحث آن را چاپ کردم.
در جواب ايشان نوشتههايي رسيده که غالبا دشنام و ناسزاست که چرا آخوندي در لباس علم چنين و چنان مينويسد...!
اين نوشته ها اکثرا جواب نيست، پايه و مايهاش ضعيف و دور از استقلال مينويسند، به شاخ و برگهايي ميپرند که ضرورت ندارد. فرض کنيم آقاي کمرهاي چپ گو و چپ نويس است. از راست گو و راست نويس برهان و منطق و بالاخره مطلب ميخواهيم نه نيش و تعرّض و نزاع لفظي...!
نوشتههايي که در بحث فوق رسيده، آنچه قابل درج است، از لحاظ خوانندگان به تدريج ميگذرد اما آن شخص که با تلفن به عنوان ناشناس دو بيت از فردوسي و يکي از سعدي در تکدير و تخفيف زن به قول خودش يادآوري کرد و در شماره گذشته چاپ شد اولا بايد توجه کرد که فردوسي و سعدي و ساير گويندگان و شعرا اگر در نظم و نثر چيزي گفته يا نوشتهاند آن نظم و نثر در چه حال و احوال بوده، و ثانيا چرا از فردوسي مثلا اين بيت را نخوانيم:
زنان را بود بس همين يک هنر نشينند و زايند شيران نــــــر
به هر حال احترام و تأثير عميق وي در امر اجتماع، مسألهاي است محرز و مسلّم. اگر زن نبود بشر کجا بود؟ بي زن زندگي را لطف و ارزشي نيست. اما دخالت در امور اداري و سياسي کشور و ملتي که چنين اداره ميسازد و چنان سياست پيش گرفته حرفي است مورد بحث و تأمل....
يک نامه سرگشاده (8)[21]
(روزنامه تجدد ايران ش 126 ، 15 دي 1339)
نقش منفردين در انتخابات و مجلس
راجع به جوابيه شرکت بانوان در انتخابات مندرجه در شماره 125 آقاي عزيزم من با زبان خودمان که عقل و قرآن است موضوع را کاملا ثابت و مدلّل کردم. نيازي نبود که شما با زبان اجانب آن را تأييد کنيد. من افتخار دارم که زندگانيم چون آينه صاف است و چون طلا پاک. به دست خود کار ميکنم و به دندان خود ميخورم تا حق را بگويم و به شما سفارش ميکنم بيشتر درس بخوانيد و عميقتر مطالعه کنيد و با چشم بازتري به اسلام و جهان نگريد.
گرچه کانديداهاي منفرد در انتخابات و در مجلس نميتوانند برنامه ورزيده و سنجيده کانديداي خوبي را داشته باشند و در مجلس هم قدرت به تصويب رساندن برنامه شخصي خود را در صورتي که تنظيم کرده باشند ندارند، ولي در کانديداي منفرد دو خاصيت موجود است که از نظر پارلماني مورد اهميت است.
1 ـ دقت در انتقاد ـ يکي از اصول مؤثر پارلماني در محيط آزادي وجود اقليت است. خاصيت اقليت در مجلس شورا اين است که وقتي قانوني مورد بحث ميشود و اکثريت از آن طرفداري ميکند در جامه معشوقه اکثريت جلوه مينمايد، علاقه و عشقي که بدان پديد ميآيد عيوب و نواقص آن را زير پرده ميکند. اين خاصيت طبيعي علاقه و عشق به هر موضوعي است. روي همين اصل مَثَلهايي به وجود آمده. در زبان عرب اين شعر ضرب المثل است: و عين الرضا عن کل عيب کليلة ـ و لکن عين السخط تبدي المساويا. يعني نگاه از روي پسند و شيفتگي از درک هر عيبي ناتوانست ـ ولي نگاه از روي خشم بديها را پديدار ميکند.
در زبان پارسي هم اين ضرب المثل معروف است: که جوان را نبر زن بگيرد، و پير را نبر خر بخرد. چون شبق [شهوت] جواني پردهاي است روي عيوب زن و نياز شديد پير به وسيله سواري پردهاي است روي عيوب مرکب سواري. بنابر همين اصل اقليت مخالف که از علاقه و شوق موفقيت نسبت به قانون مورد بحث بر کنار است، بهتر ميتواند عيوب آن را درک کند و آن را مورد انتقاد قرار دهد و بدين وسيله اشکالات آن برطرف گردد و اين خاصيت در يک وکيل منفرد روشنتر است.
2 ـ بعضي افراد هستند که قدرت ابتکار فکري فوق العاده دارند و افکار آنها در قالب تفکر عمومي که ميزان يک تفکر حزبي است نميگنجد. حزب مظهر يک تفکر عادي محيط است، زيرا توافق افراد هزاري تا ميلوني حزب در اين زمينه ميسر است. نوابغ که داراي فکر فوق العاده هستند در برابر فکر عمومي حزب محکومند. عموم نميتواند در تفکر با آنها هم افق باشد. و آنها هم نميتوانند به آساني فکر بلند خود را به افراد حزب بقبولانند. اين گونه افراد در هر ملتي کم و بيش وجود دارند و همين افراد مصدر تحول و تبدل تاريخند. به همين جهت در تاريخ اجتماعي و صنعتي جهان که مطالعه ميکني، روشن است که اين نوابغ ليدرهاي عصر آينده دوران خود هستند و در عصر خود کمتر مورد توجه عمومي بودهاند. فکر عمومي عصر آينده از نقطه محدود آنها برخاسته و توسعه پيدا کرده.
پذيرش منفرد در انتخابات و مجلس، جايي براي اين افراد باز ميکند و وسيله بروز افکار عاليه آنها ميشود و کساني که نميتوانند با سطح عمومي تفکر حزبي هم عنان باشند به صورت منفرد در پارلمانها آشکار مي شوند و بسا در زمينه مساعد افکارش مورد پذيرش شوند.
من هم براي انتخابات دوره کنوني مجلس شوراي ملي انديشهاي دارم و قصد انجام وظيفه در اين رستاخيز ملي را در سر پرورانيدهام.
من در اين زمينه يک سلسله نطق هاي انتخاباتي دارم که در چهار قسمت منظم ميشود و يک قسمت آن برنامهاي است که در چهارده ماده تنظيم کردهام.
با هر جمعيت و يا فرد وارد در انتخابات که برنامه داشته باشد حاضرم ائتلاف برنامهاي کنم. يعني با تطبيق دو برنامه با آنها همکاري کنم.
ياد آوري اين نکته هم لازم است که موضوع انتخابات و برنامه هاي مربوط به آن بايد در چهارچوبه قانون اساسي کشور محدود باشد قانون اساسي پايه کنوني جريان مشروطه و دموکراسي معمولي کشور ايران است.
به عقيده من بايد نطقهاي انتخاباتي و تبليغات انتخاباتي هم در چهارچوبه قانون اساسي محدود باشد.
هدف من اشغال کرسي مجلس و استفادههاي معمولي نيست بلکه طرح برنامه و اجراي هرچه صحيح تر انتخابات و پي گيري آرمان ملي خود است که ترقي وطن و کشور اسلامي عزيز ايران است به وضعي که يک واحده زنده و مؤثر در جامعه بشريت جلوه گر شود و به جاي چشم و ابروي پيکره کلي انساني که محبوب بزرگ من است بيشتر از من دلبريايي کند.
پاسخ ديگر به نظريه آقاي کمرهاي
(تجدد ايران، شماره 126 ص 1 و 3)
به عرض عالي ميرساند در شماره 123 پنج شنبه 24 آذر ماه 1339 يک نامه سرگشاده از آقاي محمد باقر کمرهاي مجتهد به نظرم رسيد. دلايلي براي تساوي حقوق زنان مرقوم فرموده بود که پيغمبر اکرم (ص) در باره نبوت خود از خديجه همسر خودش اظهار عقيده خواسته. يعني نبوت حضرت را تصديق کند. اگر زن داخل به اجتماع نميبود خديجه را داخل به اين موضوع نميکرد.
جواب: اوّلا ما زن را به کلي از اجتماع خارج نمي کنيم. نبوّت از اصول ديني است. زن و مرد در اين باره مساوي است. چطور که در صوم و صلات و حج مساوي هستند واجب است به هر دو. 2 ـ در هرچه از جانب خدا آورده بود در کار او خديجه وزير او بود. خديجه وزارت در امر نبوت دارد.
جواب: اين موضوع غير عقلايي است. در امر نبوّت و قانونگذاري پيغمبر اکرم (ص) با علي بن ابي طالب عليه السلام هم مصلحت نمي کرد. ميفرمود: فلان چيز را حرام کردم يا حلال کردم. هيچ کس حق دخالت نداشت (إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى) (سوره النجم آيه 4).
3 ـ در موقع مسافرت پيغمبر اکرم (ص) ، خديجه در ملاء عام قريش در جماعت شرکت ميکرد.
جواب: مسافرت زن را کدام از علماي اسلام حرام فرمود. اگر از نامحرم محفوظ کند خود را، چه مانع دارد. زنها در زمان ما هم مسافرت ميکنند. فقط جهاد زن حرام بود. يعني زن سرباز نميشود مثل مردان در جبهه جنگ کند. کدام تاريخ يا روايت ديده شده که از زنان پيغمبر يا از زنان اصحاب در سنگر ايستاده جنگ کردهاند؟ اين از عظمت اسلام است که غيرت دارد و خلاصه زن محدود است و مثل مردان نيستند.
4 ـ عمر قصد خانه خواهر و داماد خود کرد که خباب بن ارت سوره طه را به آنها ميآموخت. الي آخر.
جواب: علماي اسلام کي گفتهاند قرآن آموختن براي زنان حرام است. اين که دليل نميشود بايد زن تحصيل نوشتن و خواندن کند.. قال رسول الله (ص) طلب العلم فريضة علي کل مسلم ومسلمة. مراد از علم فريضه است نه اين که مثل زمان ما زنان هر روز يک نامه به يک عاشق همکلاسي خود بنويسند.
5 ـ در سايه کوه عقبه زنان و مردان به پيغمبر اسلام بيعت کردند. چندين بانو شرکت در بيعت کردند.
جواب: در جواب اوّل گفته شده که زنان در تکليف شرعي با مردان شراکت دارند. امر نبوت هم از تکليفات است.
6 ـ جمعي از بانوان مسلمانان در غزوه خيبر با رسول خدا (ص) شرکت کردند و پيغمبر به آنها هم از غنيمت خيبر بهره داد.
جواب: در جواب سوم گفته شد براي پرستاري زخمداران زنان خدمت ميکردند و مانعي ندارد نه براي جهاد مثل مردان. غنيمت هم داده مي شد. زنان هم در آنجا زحمت کشيدهاند، خدمت کردهاند. مزد لازم است. کدام از علماي اسلام گفته زن را اجير بگيريد مزد ندهيد يا اجرت مثل ندهيد؟
7 ـ بعد از فتح مکه از زنان پيغمبر بيعت گرفت.
جواب: اين هم ذکر شد. امر نبوت از تکليفات است. زن هم در اين باره مکلفه است. فرق ندارد.
8 ـ در غدير خم مرد و زن با علي بيعت کردند.
جواب: موضوع امامت است. امامت هم اهميت دارد.
9 ـ پيغمبر اسلام قصد سفر ميکرد. ميان زنهاي خود قرعه ميکشيد. نام هر کدام اصابت ميکرد او را همراه خود ميبرد.
جواب: اينها تکرارات است. ما گفتيم که مسافرت زن با شوهر خود چه مانع دارد.
10 ـ عرب در جاهليت تمام حقوق بانوان را لگدمال کرده بود براي آنها حق حيات هم معتقد نبود با افتخار دختران نوزاد را زير خاک ميکرد و نگهداشتن دختر را ننگ و عار ميشمردند.
جواب: بلي درست است. عرب حق زنان را ضايع کرده بودند. اسلام حقوق زن را محترم شمرده، کسوت، نفقه، ارث، ديه قتل الي آخر. خير الامور اوسطها نه افراط و نه تفريط. نه مثل عرب در جاهليت در زير خاک کنند نه زمان ما که در مستراح رفتن هم از زن اجازه بگيرند.
11 ـ اسلام بانوان را شريک اجتماع کرد و همدوش مردان تا مقام بيعت کرد.
جواب: در مقام بيعت درست است نه در همه چيز.
12 ـ فاطمه زهرا خود را فدا کرد براي دفع فشار ارتجاع از بانوان.
جواب: فاطمه زهرا از علي بن ابي طالب دفاع ميکرد. قضيه امامت اهميت دارد. ميخواست .... ارتجاع را به عالم بفهماند. چون اساس دوازده امام را فاطمه(س) ميخواست مستقر کند و کرد. قضيه امامت خارج از ما نحن فيه است.
بانوان و انتخابات
(تجدد ايران شماره 127 ص 1، 3) (22 دي ماه 1339).
شيخ محمدعلي انصاري واعظ
به طوري که خوانندگان محترم اطلاع دارند و خاطر مبارکشان مستحضر است، چندي است در روزنامه تجدد ايران تحت عنوان نامه سرگشاده به قلم آقاي محمد باقر کمرهاي در تساوي حقوق زن و مرد و لزوم شرکت زنان در انتخابات مقالاتي تنظيم و منتشر ميشود که براي اهل دين و غيرت و مردم با شعور موجب نهايت تعجب و کمال تأسف است. نامبرده مداخله زنان را در امر انتخابات اجراي عدالت اجتماعي ميداند و به اصطلاح آزادي زنان و لزوم شرکت در کليه امور اجتماعي را رسما فتوي داده است و تعجب در ايران است که مشار اليه اخيراً درد دين و حس وطن خواهي پيدا کرده و به عنوان دلسوزي و پاک کردن لکه رسوايي از چهره مسلمين مداخله بانوان را در امور مهم اجتماعي ضروري ميداند و حال آن که در مقاله گذشته عرض شد که اسلام طي قوانين عادلانه جامعي حدود وحقوق همه را معلوم و درخور استعداد و شايستگي هر کس معين فرموده است و احتياجي به تصويب و تثبيت قانون مجددي نيست و تا حدي که مصلحت بوده اسلام به بانوان آزادي داده است و در هيچ يک از مذاهب مختلفه عالم و مسلکها و مرامهاي سياسي به اين اندازه براي زنان حق و ارزش و اهميت قائل نشدهاند. و نظريه آقاي کمرهاي حکايت از بي اطلاعي وي ميکند و علاوه بر عدم مصلحت عمومي با نظريه اسلام و قرآن نيز به کلي مغاير است. يعني در اسلام تشويق زنان و دختران بيگناه به بي بند و باري و اعراض از وظيفه مقدس طبيعي و ديني و معرفي و تقليد از رقاصهها و ستاره هاي هاليوود و هجوم به نمايش خانهها و مراکز رقص و فساد و فحشا و قطع نسل و سيه روزي ابدا تجويز نشده است و حقا نبايد عقيده و سليقه شخصي را به نام اسلام جلوه داد و دور از انصاف است کسي در لباس اسلام و روحانيت باشد و خلاف انتظار، به اسلام و روحانيت خيانت کند.
آري روحاني حقيقي بايد حامي و مدافع از اسالم و قرآن و نگهبان ناموس دين و سنن سيد المرسلين (ص) و پشتيبان حيثيت و شرافت و استقلال و منافع مسلمانان و بالاخره شريف و خداپرست و بيدار و متقي و پارسا باشد. مسلمانان در حقيقت اين افراد را روحاني مي دانند و افکار اين درسته را محترم ميشمارند و براي اين درست ارزش قائلاند و بس. امروز مسلمين بيدارند. محال است کسي بتواند اغراض شخصي و نقشه هاي سياسي خود را در قالب دين و قرآن بر جامعه تحميل نمايد.
آقاي محترم! براي اثبات نظريه شما از نظر اسلام و قرآن دليلي موجود نيست. شايد نظر شما به زنان افسار گسيخته اروپاي کنوني، پيروان حضرت مسيح و قانون مسيحيت در دنياي کنوني است که خوشبختانه مسيحيت را شريعتي باقي نمانده تا تکليف و دستور و مقام و ارزشي در باره آنها منظور باشد و تمام مفاسد دنياي کنوني مسيحيت که بدبختانه اثرات شوم آن به سرتاسر جهان اسلام سرايت نموده است در اثر تحريف کتاب و شريعت حضرت عيسي است. مسلمانان مخصوصا زنان مسلمه بايد بدانند راه و روشي را که زنان مسيحي اروپا در هر عصر و زماني داشته و اکنون دارند متکي به وحي الهي و آيين آسماني نبوده و نيست. بلکه يک سلسله مقررات و قوانيني است که از مغزهاي يک عده از کشيشان دنيا پرست و جاه طلب آنها که يک آيين منقرض را وسيله رسيدن به اغراض شخصي قرار دادهاند تراوش نموده. برخلاف زنان مسلمان که از صدر اسلام الي زماننا هذا تابع مقررات و قوانين محکم قرآن و شريعت غرّاي احمدي (ص) بوده و تا آن زمان که سياست بيگانگان در مسلمين نفوذ نداشت از دين و آيين خود سرپيچي ننموده بودند و تا وقتي عوامل اجباري نباشد هيچ فرد با ايماني از حقيقت ووجدان خود منصرف نميشود و با هر نغمهاي که مغاير با فطرت و دين باشد جدا مخالف است. منتهي وضع هرج و مرجي را که به نام آزادي به وجود آوردند بيبند و باري و فضولي را جزء واجبات قطعي شناخته و همه کس همه کاره است.
رونامه نويس بي سواد فتوا در دين ميدهد، وکيل دادگستري ادعاي پيغمبري ميکند، معلم موسيقي تفسير قرآن ميگويد و روحانينما به نام دلسوزي تيشه به ريشه دين ميزند. بحمدالله همه در جميع علوم و فنون متبحر و براي دخالت در تمام شؤون اجتماعي آزادند!
مثلا اگر روزنامه نويسي که يک سطر قرآن را درست نميتواند بخواند يکي از احکام مسلم قرآن را انکار يا تحريف نموده و به کتاب آسماني 650 ميليون مسلمان حمله و اهانت کند آزاد است و يا للعجب که اگر به حسب انجام وظيفه پيشواي مسلمانان بگويد ميفروشي ممنوع است و به نص صريح قرآن بانوان بايد محفوظ باشند يا قمارخانهها بايد برچيده شود، يا فرق ضاله حق تبليغ و تظاهر ندارند، چون اين انتقاد مخالف با ذوق و سليقه مادي و شهوي است مي گويند آخوند را به سياست چه؟
ديگري ميگويد کجاي قرآن نوشته سومي گريبان چاک ميزند که چرا ملت را به قهقرا ميبريد و هکذا.... به هر حال از مطلب دور نشويم. اگر افرادي بخواهند زنان، علاوه بر کارهاي سنگين خانهداري و قطع نظر از کسالتهاي روحي و جسمي ماهيانه، هم آبستن شوند، هم بزايند، هم شير دهند، هم فرزندان رشيد سالمي تربيت کنند، هم در ادارات خدمت کنند، هم شوفري کنند، هم شوهردار باشند، هم خلبان باشند، هم کشتيبان شوند، هم وسيله سرگرمي و هم اسباب انس و عياشي باشند، اين رويه با هيچ منطقي جور در نميآيد و اين چنين زنني را خدا هم نيافريده است.
(در اينجا بخش نهم مقاله کمرهاي با عنوان: يک نامه سرگشاده (9) در روزنامه تجدد ايران شماره 127 ص 1، 4 و تيتر فرعي: ائتلاف و همکاري در انتخابات زمينه نطق هاي انتخاباتي روزنامه تجدد ايران شماره 128 ص 1، 2 چاپ شده که چون مناسبتي با بحث ما نداشت حذف شد)
از مقالات وارده حبل المتين و مقاله اذا فسد العالم فسد العالم
(تجدد ايران شماره 128، ص 1 ، 4)
هفته پيش مقالهاي به عنوان اذا فسد ... به امضاي مدير حبل المتين ايران چاپ شده بود و در آن يکي از روحانيون عالي مقام را که به حمايت و طرفداري از آزادي و آزادي خواهي در عصر ما همانند بهبهاني و طباطبايي و خياباني در صدر مشروطيت ميباشد مورد انتقاد قرار داده است.
من نميخواهم وارد ماهيت دعوا بشوم وليکن اين عنوان مرا و شايد بسياري از کساني که به تاريخ مشروطيت ايران و سرانجام حزن انگيز آن وارد باشند متأثر ساخت و بنوشتن اين چند کلمه و يادآوري يک قسمت از اين تاريخ واداشت.
همه ميدانيم که شادروان سيد حسن کاشاني مدير حبل المتين ايران يکي از آزاديخواهان بنام و انجام دهنده خدمات بسيار به مشروطيت بود و ليکن همين مرد آزاديخواه دو سال پس از پيروزي مشروطيت، آري فقط پس از دو سال به دست وزارت عدليه مشروطه ايران محکوم و زنداني گرديد.
با کمال تأسف همان طور که روزنامه حکمت چاپ مصر در همان روزگار نوشت علت حقيقي اين محکوميت همانا انتقام استبداد طلباني بود که در دستگاه دولت مشروطه باقي مانده و صاحب نفوذ بودند.
اين معنا کاملا صحيح بود. چون مشروطه خواهان به مجرد پيروزي ظاهري مغرور گرديده از تصفيه دستگاهي که به دست مستبدين ساخته شده خودداري کردند و همين دستگاه بود که مرحوم حسن حبل المتين را در سال سوم مشروطيت به جرم آزادي خواهي محکوم کرد و دليل اين مطلب امضاهائي است که زير حکم محکوميت حبل المتين ديده مي شود و من از يادآوري آن نامها خودداري ميکنم.
حال از خود ميپرسيد که جرم حبل المتين چه بود؟ جواب ساده آن است که در روزنامه حبل المتين مقالهاي به عنوان اذا فسد العالم فسد العالم چاپ شده بود و در آن به برخي از روحانيون که خود را آلت دست مرتجعين وقت قرار داده بودند نصيحت ميکرد. خوب دقت کنيد آن مقاله در چهل و هفت سال پيش نوشته شده بود.
تا اينجا شما را با قسمتي از تاريخ حزن انگيز مشروطيت و سرنوشت آزاديخواهان آشنا کردم اما تأسف من از چيز ديگري است و آن اين که ديده ميشود پس از نيم قرن مشروطيت چگونه ما ترقي معکوس کردهايم و يا ما را به کجا کشانيدهاند که مقالهاي به نام همان حبل المتين و با همان عنوان اما اين بار در برداشتن مطالبي درست به عکس آن مقاله منتشر ميگردد. خواننده ميتواند با مراجعه به تاريخ جرايد ايران ذيل کلمه حبل المتين امضاها را ببيند.
منزوي
تجديد ايران: به نام آزادي انتشار افکار در شماره گذشته مبادرت به درج مقاله مزبور نموديم. مقام علمي و احترام جناب آقاي محمد باقر کمرهاي مجتهد سرجاي خود محفوظ و از هر حيث قابل توجه است.
بانوان و انتخابات
(تجدد ايران، ش 129، پنج شنبه 6 بهمن ماه).
نگارش سيد اسدالله روحاني زاده
جناب آقاي طباطبائي مدير محترم جريده شريفه تجدد ايران!
در شماره 128 آن نامه ملي شخصي به نام «منزوي» از جناب آقاي شيخ محمد باقر کمرهاي دفاع نمودهاند، مبني بر اين که انتقاد نگارنده را به شخصي که به نام روحانيت، انتخاب بانوان و شرکت آنها را در انتخابات محق دانسته سزاوار ندانسته و روي اصل اين که مرحوم مؤيد الاسلام مدير حبل المتين در زمان مشروطيت اين جمله اذا فسد .... را به مخالفين مشروطيت عنوان نموده، آقاي منزوي ايشان را مانند آيت الله بهبهاني و طباطبائي مفتيان و سران نهضت مشروطيت قلمداد نموده است که خيلي باعث حيرت و تعجب گرديد.
ناچار نگارنده به مصداق «الکلام يجرّ الکلام» بايد آقاي منزوي و ساير علاقمندان را از اين اشتباه در آورده و بعد داخل بحث شوم.
اولا آقاي کمرهاي، قبل از تنظيم مقاله کذايي، از نظر مقام علمي ايشان مانند ساير علماي اعلام و حجج اسلام ـ کثر الله امثالهم ـ مورد احترام اينجانب بود و حتي از تأليفات ايشان استفاده مينمودم (با اين که در حوزه علميه معروف به کج سليقگي بودند) ليکن نظر ايشان را له آزادي زنان در امر انتخابات که نهي صريح دارد ديدم که باور کنيد که اگر اين عمل خداي نکرده از طرف هر يک از بني اعمامم که از آيات و حجج اسلامند سرزده بود نيز به حکم وظيفه يا فريضه ديني مبارزه نموده و دستور مولي الموحدين عليه السلام را که فرمود: «قولوا الحق و لو علي انفسهم» حق را بگوييد اگر بر ضرر خودتان هم باشد، در باره ايشان هم اجرا مي کردم.
ثانيا جاي تعجب است که آقاي منزوي مدافع آقاي کمرهاي توجه ندارند که هدف مقدس سران مشروطيت مانند مرحومين آيت الله بهبهاني و طباطبائي و ساير علماي اعلام که ايشان را نام نبردهاند و به علت مبارزه شرافتمندانه عليه دستگاه استبداد و زور و قلدري و حکومتهاي ديکتاتوري و خان خاني و ملوک الطوايفي و جلوگيري از سفک دماء و زجر زاجر بر مسلمانان و هزاران بي ناموسي و عمليات شرم آور و برقراري عدالت اجتماعي و تأسيس مجلس شوراي ملي، آن مجلسي که نمايندگان حقيقي مردم در محيط آزاد به خانه ملت روند و حکومت مرکزي هم با آراي طبيعي نمايندگان ملت انتخاب شوند و به علاوه پنج نفر از علماي طراز اول براي غور و بررسي هر يک از مواد معنونه که پيشنهاد ميشود حضور داشته و هر کدام که مخالف با قواعد دين مقدسه اسلام باشد طرح و رد نمايند و اين هيئت علما، رأيشان مطاع خواهد بود. (اصل دوم از قانون اساسي).
بلي هدف سران مشروطيت حفظ حقوق اسلام بود نه اين که زنان مسلمان را در کورانهايي که ميبينيد بيندازند. آيا پيشوايان ما گفتهاند: النساء قوامون علي الرجال!
اي مسلمانان! اگر خوابيد چرا بيدار نميشويد و اگر بيداريد چرا هشيار نميگرديد. آخر کي هدف سران مشروطيت اين بود که زنا در مجلسها راه يابند. اين چه تهمت و افترائي است که به مقام روحانيت و به علماي صدر مشروطيت روا ميداريد؟
يک عده زنان بوالهوس ميخواهند داخل معرکه شوند. روي چه مأخذ شرعي و يا قانون اساسي آقاي کمرهاي چنين نظريه دهد؟
در هر حال ملت ايران اين اقدامات را ذنب لايغفر ميداند.